ابزار مترجم
اصلاحات - اندیشه نو
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 اصلاحات - اندیشه نو

شباهت جریان اصلاحات با حکومت شاه مخلوع

دوشنبه 88 شهریور 16 ساعت 1:50 صبح

وجوه مشترک اهداف  اصلاح طلبان با حکومت شاه مخلوع

نزدیک به یک قرن پیش بواسطه دخالت های کسترده مستقیم و غیر مستقیم قدرت های خارجی در امور داخلی ایران سلسله بی کفایت قاجارمنحل و سلسله سرسپرده پهلوی توسط انگلستان و شرکاء به حکومت رسید. در زمان پهلوی دخالت های کشورهای غربی گسترده گردید . رفته رفته قدرت انگلستان افول و به قدرت آمریکا افزوده گردید. در نتیجه مفوذ آمریکا در دردوره پهلوی درتمام شئونات مردم رسوخ کرد. وادادگی و بی ارادگی دولتمردان آن زمان زمینه این تسلط را بیشتر فراهم کرد به گونه ای که قانون کاپیتالاسیون درمجلس ایران به خواست آمریکا تصویب شد. غربیها خصوصا آمریکا ییها بخاطر عزیمت و اقامت در ایران حق توحش می گرفتند. حاکمان آن زمان معتقد بودند برای پیشرفت و آبادانی کشور باید مو به مو قوانین دیگته شده غرب را اجرا کنند .وهمچنین معتقد بودند هرچه بیشتر در همه شئونات زندگی ازغرب پیروی کنند ایران متمدن تر خواهد شد. دریک کلام رمزپیشرفت کشوررا اطاعت کورکورانه از غرب درهمه زمینه ها می دانستند. دقیقا رویه ای  شبیهه کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس کنونی داشت که در هیچ زمینه ای استقلال رای از خود نداشته و پیرو بی چون و چرای غرب هستند در همه زمینه ها. البته اعتراض ها ومخالفت هایی هم توسط علماء، روحانیون مبارز، روشنفکران و دانشگاهیان ودانشجویان وفرهنگیان وسایر گروهای مردم انجام می گرفت که به شدت سرکوب می شد ولی نقطه عطف مخالفتها در 22بهمن پنجاه وهفت بود که با رهبری امام خمینی به پیروزی رسید. اهم  اهداف انقلاب عبارت بودنند از: 1- قطع دخالت های قدرت خارجی در مقدرات کشور2- داشتن آزادی بیان قلم و اندیشه. 3- برپایی حکومت اسلامی 4- خودکفایی علمی ،صنعتی و اقتصادی  5- انتخاب سرنوشت کشور توسط خودمردم یا مردم سالاری دینی.

البته به محض پیروزی توطئه های دشمنان هم شروع گردید از نا امنی های داخلی گرفته تا جنگ هشت ساله ، ولی هیچ کدام منجر به سرنگونی نظام انقلابی نگردید.

دوره هشت ساله جنگ تحمیلی و دوره هشت ساله سازندگی فشارهای سنگینی را به مردم ایران تحمیل کرد . البته شاید فشارهای هشت ساله سازندگی بیشتر از زمان جنگ بود. دلیل آن رویکرد مثبت مسئولین آن زمان به همان روش های غرب در زمینه اقتصاد وفرهنگی و اجتماعی بود. پیروی از الگوهای غربی برای ساختن ویرانی های بعد از جنگ خصوصا نسخه های بانک جهانی زمینه نفوذ مجدد غرب را به دست مسئولان کشور فراهم نمود و آنها را امیدوارشدند برای بدست آوردن موقعیت از دست رفته گذشته بایستی از این فرصتها حداکثر بهربرداری را نمایند.

برهمین اساس دربطن تفکرات مسئولان دوران  سازندگی زمزمه هایی مبنی بر اصلاح طلبی وتشکیل احزاب دولتی معتقد به این تفکرمطرح و خیلی سریع جامعه عملی به خود پوشید، احزابی همچون مشارکت و کارگذران سازندگی تاسیس شد. دیری نپاید که جمع کثیری از کسانی که ازابتدا میانه خوبی با انقلاب واسلام وامام خمینی نداشته یا اهدافی خلاف انقلاب اسلامی داشتند ، همچنین لیبراها ودیگرگروهای مخالف حول محوراین احزاب جمع شدند . نقطه عطف این جریان پیروزی در2 خرداد 1376 بود. 

اما تعریف اصلاحات و اصلاح طلبان  در فرهنگ دهخدا از این قرار است.:

اصلاحات یعنی جوینده و خواهنده اصلاح امورکشور - خواهنده تغییرات اساسی در امورکشور به منظور بهبود اوضاع . جمع اصلاح طلبان یعنی دسته های از سیاستمداران یا احزاب سیاسی می باشند که اصلاحات را بی انقلاب وبصورت تکاملی می خواهند.(اصلاح طلبان دربرابر عناصر انقلاابی هستند که معتقد ند اصلاحات باید از طریق انقلاب صورت گیرد)

همان گونه که ازتعریف مشخص است، تغییرات اساسی در اوضاع کشور به منظوربهبود اوضاع-

با توجه به تعریف بزرگترین اصلاحات درکشوربعد ازپیروزی انقلاب صورت گرفت و امام خمینی از بهترین رهبران اصلاحات قرن اخیربوده است و بعد از آن مقام معظم رهبری دامه دهنده اصلاحات واقعی این دوران بوده اند.اگر انحرافی هم در مسیر انقلاب صورت گرفته که نیازی به اصلاح داشته باشد همین آقایانی که فعلا ادعای اصلاح طلبی دارند (خاندان هاشمی، کروبی ، موسوی ،بهزاد نبوی و کلیه همفکرانشان ) این انحراف را ایجاد نموده و حالا به دنبال اصلاح آن هستند.

ازطرف دیگر با توجه به مبانی فکری سران وبدنه جریان اصلاح طلب که اعتقاد عمیقی به غرب و پیروری بی چون و چرا در همه زمینه های اقتصادی، اجتماعی،سیاسی،فرهنگی و..دارد، پس تغییرات مد نظر آنها برگشتن اوضاع کشور به  دوران  قبل ازانقلاب است ، با این تفاوت که دیگرحکومت شاهنشاهی وجود نداشته وبجای آن جمهوری ایرانی حاکم خواهد بود. بنابراین می توان چنین نتیجه گرفت که یا این افراد از ابتدا اعتقادی به انقلاب و جمهوری اسلامی نداشته و علت همراهی با انقلاب مصون ماند ومخفی شدن بوده تا زمان مناسب از فرصت پدید آمده استفاد کنند واوضاع را دوباره به حالت اول برگردانند، و یا اینکه ابتداء معتقد بوده ولی بعدا به دلیل پیدا کردن منافع مادی و اقتصادی دچاراستحاله فکری شده و از گذشته خود پشیمان شده اند.

عملکرد گذشته سران اصلاح طلب نیز موید همین دومطلب بوده و از طرفی حمایت های کسترده  کشورهای استمعارگرغرب از اصلاحات نیز مهر تائید دیگری بر این مطلب است. نتیجه کلی این بحث این است که جریان اصلاح طلبی با حکومت حاکم قبل از انقلاب ،دراکثر زمینه ها و اهداف مشترک بوده بجز در نوع حکومت که قبلاا اشاره گردید.

مشترکات جریان اصلاحات با حکومت شاه عبارتند از:

1-    بی اعتقادی هردو جریان به مبنای اساسی وحکومتی اسلام

2-    عدم اعتقاد واقعی به استقلال کشور بدون دخالت قدرت های بزرگ خارجی

3-    پیروری بی چون وچرا، از قونین و مقرارت غرب به عنوان یگانه راه رسیدن به رشد و تعالی کشور.

4-    تلاش برای استیلای فرهنگی غرب در ایران و همرنگی کامل با انها

5-    اطاعت محض از غرب خصوصا آمریکا بمنظوردرامان ماندن از تهدیهای منطقه ای وجهانی

6-    مقدم داشتن منافع ملی آمریکا و غرب بر منافع ملی ایران

7-    تلاش وافر درجهت زدودن فرهنگ و ارزشهای اسلامی واشتیاق فراوان به تسلط فرهنگ غرب بر کشور

8-    مبارزه گسترده وهمه جانبه با کلیه شخصیت ها و جریان های مخالف وغرب ستیز

9-    مرتجع – واپس گرا- اقتدارگرا و دیگتاتور خواندن مخالفان غرب و مدافعان راستین کشور

10-                       فتخارکردن به پیروی و فرمانبرداری کردن از غرب و تشخص پیدا کردن به آن

11-                       تلاش کسترده درجهت بی اعتقاد نمودن نسل جوان نسبت به ارزشهای اسلامی ،ایرانی وآلوده کردن جوانان به شهوات و لذت طلبی به منظورکاستن از تهدید دشمنان ایران درمواقع خطر

با توجه همسوئی اهداف جریان اصلاحات وموج سبز، و حکومت شاه مخلوع درقبل از انقلاب آیا تفاوت چندانی بین رضا شاه، محمدرضا شاه، هویدا ، رزم آرا و ... با محمدرضا خاتمی، محمد خاتمی ، موسوی ، حجاریان، بهزادنبوی ، کروبی و... وجود دارد.

 

 


نوشته شده توسط : سروش

نظرات ديگران [ نظر]


آیا شما هم می خواهید خواننده شوید؟

شنبه 88 مرداد 10 ساعت 11:43 عصر
تاریخ بشر همواره حاوی نکات عبرت آموزی بوده که اگر با دید عبرت به آن نگاه شودمی توان از آن  درس های زیادی آموخت و از تکرار تجربیات زیان آور جلوگیری کرد.
مقارن با جنگ جهانی اول و افول ابر قدرتهای سنتی و قدیمی مانند انگلستان  ابر قدرتهای جدیدی شکل گرفت و جهان را به دو بلوک شرق و غرب تقسیم نمودند بلوک غرب به رهیری آمریکا و بلوک شرق به رهبری شوروی سابق این رسالت را به عهده گرفتند . گرچه هیچ وقت در گیری نظامی بین این ابر قدرت شکل نگرفت ولی جنگ سرد به اوج خود رسید به گونه ای که اروپا را به دو قسمت شرقی و غربی تقسیم کردند. و دایوار معروف برلین نماد اصلی این جنگ سرد بود. هچند به قول شهید مطهری این دو ابرقدرت مانند دولبه  یک قیچی بودند که برای غارت منابع کشورها ،استعمار و استثمار مردم آنها دارای یک هدف مشترک بودند، ولی روشهای آنها متفاوت بوده است. غرب باشعارهای دمکراسی ، سوسیال دمکرات ، جمهوری خواهی و حقوق بشر به دنبال تحقق اهداف خود بوده و است و شرق هم با شعارهای سوسیالسیم و کمونیسم و حقوق خلق ها عمل می کرد.
در اویل دهه 1950 مردی دربلوک شرق ظهور کرد که گر چه در سیستم شرقی رشد کرد و تا رهبری این بلوک پیش رفت ، ولی دارای افکار وعقاید غربی بود و خواسته یا ناخواسته بزرگترین خدمت را به بلوک غرب کرد و موجبات فروپاشی بلوک شرق را فراهم نمود. در واقع وی علارغم اعتقاد ظاهری به ایدئولوژی لنین ، استالین ،خورشچوف و... تمام زحمات چندین وچند ساله آنها رابر باد داد.
میخائیل گورباچف در یکی از روستاهای روسیه دیده به جهان گشود،وی در سال 1953 در مسکو در رشته ی حقوق فارق التحصیل شد .1951 عضو حذب کمونیست شد.و 1966 مدرک کشاورزی دریافت نمود.
در سال 1970 دبیر اول کشاورزی اتحاد جماهیر شد.
در سال 1974 نماینده شورای عالی و رئیس کمیسیون ایستاده ی جوانان گردید. درسال 1979 به دفتر سیاسی حزب کمونیست پیوست و مورد حمایت آندروپوف رهبر موقت شوروی قرار گرفت و همین امر موجب ارتقا وی گردید . دوستان با نفوذی همچون کریگوری رومانوف نیکولای زیرکوف و ایلگور لیگاچف زمینه این ارتقا را فراهم نمودند.
در سال 1975 سفری به آلمان غربی  1983 سفری به کانادا در1984 دیداری از انگلستان داشت و طی سفرها با مقامات ارشد اروپا همچون هلموت کهل رهبر اسبق آلمان مارگارا تاچر نخست وزیر اسبق انگلستان دو نالد ریگان رئیس جمهور اسبق آمریکا دیدار داشت .
در سال 1985 به ریاست حزب کمونیست شوروی برگزیده گردید مهم ترین اقدام وی ارائه ی  اصلاحات در سه زمینه {گلاسنوست = به معنی  بازبودن –پروستریکا بمعنی دوباره سازی و اسکورین به معنی شتاب و توسعه اقتصادی بود.اولین  اصلاحات وی  اصلاحات الکلی مبنی بر منع تبلیغ مصرف الکل در رسانه ها و اماکن عمومی و....بود که حدود 100 میلیارد خسارت اقتصادی به شوروی وارد نمود.
براساس سیاست گلاسنوست(بازبودن) ؛ فضای باز سیاسی ایجاد شد وهزاران زندان سیاسی از زندانهای شوروی آزاد گردید. درسال 1987 گورباچف دموکراتیزاسیون (انتخابات چندین کاندیدای ) را اجرا نمود.و نهایتا درسال 1990 در انتخابات رئیس جمهوری شوروی به عنوان رئیس جمهور انتخاب گرددید.
در این زمان وی دوستان با نفوذ و قدرت مندی همچون تاچر ریگان کهل در غرب داشت   در سال1987 معاهده ی منع سلاح های هسته ا را  با غرب امضا نمود و در سال 1988 تبعیت نکردن از دکترین برژنف مبنی بر آزاد نبودن متحدین شوروی و ملل شرق در تصمیم گیری در مسائل خارجی را رسما اعلام نمود  همین امر  زمینه را  برای فروپاشی شوروی و بروز انقلاب های مخمملی فراهم نمود این تصمیم به قدری برای غرب خوشایند بود که وی را به همین خاطر در سال 1990 به عنوان برنده ی جایزه ی صاح نبل معرفی نمودند و او این جایزه را دریا فت کرد.
 اصلاحات گورباچف باعث کاهش قدرت حزب کمونیست شد. فضای باز سیاسی هم زمینه ی جنبش های ناسیونالیستی و قومی حتی ضد روسی را فراهم نمود و نهایتا منجر به فرو پاشی گردید.گورباچف از یک سو خواستار وحدت حذب کمونیست شوروی بود واز سوی دیگر حذب را با اصلاحات خود به سوی سوسیال دموکراسی  غربی هدایت می کرد.همچنین او از یک طرف از لنین تمجید می کرد و از طرف دیگر سیستم اجتماعی سوئد را می ستود این دوگانگی و تضاد در افکار چیزی نبود که یک شبه پدید آمده باشد بلکه نتیجه ی نزدیک شدن تدریجی به غرب و تزلزل در ایدوئولوژی کمونیستی او بود که از دهه های 1970 به بعد شروع شده و نزدیک به 20 طول کشیده بود .
گورباچف بعد از فروپاشی شوروی در سال 1992 بنیاد گورباچف را تاسیس نمود.در سال 1993 صلیب سبز بین الملل را که یکی از سه حامی مالی منشور زمین است را تاسیس نمود. در سال 1996 مجددا کاندیدای ریاست جمهوری روسیه گردید که بیش از یک درصد آرا را کسب نکرد. وی در سال 1997 با درج آگهی قصد تاسیس یک فروشگاه زنجیره ای غذایی پیتزا هات را به منظور کسب درامد برای آرشیو پروستریکا را نمود . در سال 2001 میلادی حزب سوسیال دمکرات روسیه را تاسیس نمود و در سال 2004 به دلیل اختلافات داخلی استعفا داد.
درسال 2004 به عنوان نماینده ی روسیه در تشییع جنازه ی ریگان شرکت کرد در سال2005 به خاطر تلاش در متحد نمودن آلمان جایز ه ی یونیت آلفا و همچنین دکترای افتخاری از دانشگاه موتستر را دریافت کرد و نهایتا در سال 2009 به عنوان یک خواننده ایفا نقش نمود و بیاد همسرش آواز خواند
اکنون بعد از دو دهه از فروپاشی شوروی سابق اکثر کشورهای استقلال یافته جرو متهدین غرب وآمریکا شده ودرجهت  اجرای سیاست های آنها حرکت می کنند. تاکنون چند جنگ بین آنها در گرفته و هم اکنون هم وضعیت ملتهبی بین بعضی از آنها وجود دارد. در نهایت این کشورها به پیشرفت چشمگیری در زمینه اقتصادی ، اجتماعی، کشاورزی،صنعتی ، نظامی بعد از جدا شدن از شوروی دست نیافته اند ، وحتی در دریف کشورهای رده دوم کشورهای اروپایی هم ارتقاء نیافته اند. در واقع برنده اصلی اصلاحات گورباچف غرب خصوصا آمریکا بود که دامنه نفوذ خود را از دریاچه  بالکان به عمق آسیا و روسیه کسترش داد. مسلما ملتها اتحاد جماهیر شوروی بازنده اصلی این فروپاشی بودند.
در اینجا خوب است رهبران اصلاحات ایران و رهبران نهضت سبز از این رویداد های ، عبرت بگیرند وناخواسته ویا تعمدا در جهت اهداف آمریکا قرار نگریند ،مگر اینکه واقعا بخواهند خواننده شونند. در پایان ذکر این نکته به آقایان ضروی است که آلترناتیو اصلی غرب برا ی نظام اسلامی ،منافقین و سکولارها هستند و فقط از شما جهت براندازی استفاده می کنند. تاریخ مصرف شما برای غرب تا زمان براندازی نظام اسلام است و بعد از آن مطمئن باشید که به شما اجازه نفس کشیدن هم نمی دهند ، چه رسد به این که خوانند شوید.

نوشته شده توسط : سروش

نظرات ديگران [ نظر]


<      1   2