ابزار مترجم
: منوي اصلي :
: درباره خودم :
: لوگوي وبلاگ :
: فهرست موضوعي يادداشت ها :
: موسيقي وبلاگ :
: جستجو در وبلاگ :
خواستههای بهینه جنبش سبز
بدنبال وقایع
عاشورای 1388، عبدالکریم سروش به همراه عبدالعلی بازرگان، عطااء مهاجرانی، محسن کدیورو اکبرگنجی در بیانیهای موسوم به «خواستههای بهینه فتنه سبز» خواستههای دهگانه? فتنه سبزرا که شامل مواردی همچون استعفایاحمدی نژاد، آزادی مطبوعات، آزادی زندانیان
، آزادی
اجتماعات و استقلال قوه قضایه می شد ارائه کردند.
سروش احمدینژاد
و یارانش را دارای «نظریات فاشیستی» دانسته و معتقد است وی «بازیچهای در دست سپاه پاسداران» است و گفته به همین
خاطر یکی از خواستههای ما «جلوگیری از فعالیتهای اقتصادی سپاه» است.
جالب این
که سخنان سروش در مورد سپاه پاسداران با
مطالب ارائه شده از طرف کلینتون (وزیر امور خارجه ی آمریکا) در مورد تحریم سپاه پاسداران و اهانت به این
نهاد مقدس یکسان است.گویی که هر دو از یک منبع الهام می گیرند.(شوری سیاست گذاری
آمریکا)
توبه نامه سروش
بارخدایا تو
گواه باش، من که عمری درد دین داشتهام و درس دین دادهام. از بیداد این نظام
استبداد آئین برائت میجویم و اگر روزی به سهو و خطا اعانتی به ظالمان کردهام از
تو پوزش و آمرزش میطلبم.
خدمت به جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی
که دستآورد خون هزاران عالم روحانی، عالم دانشگاهی، دانشجو، فرهنگی ، رزمنده بسیجی و سپاهی و ارتشی و سایر مردم آزادی خواه
ایران است را خطا می داندو طلب استغفار می کنند. اما خدمت به امریکا و انگلیس و
دنیای غرب و دشمنان اسلام را مایه افتخار و مبحات می داند.
به عقیده من عبدالمالک ریگی و بن لادن و
ملاء عمر و سروش ،گنجی ، کدیور، و
مهاجرانی و دیگر روشنفکران غرب زده همانند دو تیغه گیوتین هستند که برای قطع کردن
درخت تنومند انقلاب اسلامی و اسلام ناب محمدی ، دردست دولتهای استعماری قرار گرفته
اند. یک گروه جسم و کالبد مادی انقلابیون را هدف قرار داده و یک گروه دیگر ، فکر
وذهن این ملت را هدف دارد. یگ گروه مسلسل در دست و یک گروه قلم در دست کوش به
فرمان سیطان بزرگ و شرکای وی هستند.
انتقادات
برخی از مراجع
شیعه عبدالکریم سروش را مورد انتقاد قرار دادهاند. آیت الله
مکارم شیرازی با انتقاد شدید
از برخی از دیدگاههای او درباره? قرآن، از وی خواستهاست تا توبه کند. همچنین آیت الله
سبحانی طی یاداشتی ، با
عنوان «اندیشههای عصر جاهلی در آیینه ادبیات پر آب و رنگ امروز»، به اظهارات
عبدالکریم سروش درباره قرآن واکنش نشان داده است و اظهار امیدواری کرده که سروش
بار دیگر به «آغوش امت اسلامی» بازگردد آیت الله نوری همدانی نیز از سروش انتقاد
کرد. مجید مجیدی نیز از وی به شدت انتقاد کرده است.
نوشته شده توسط : سروش
سروش و مهدویت سیاسی
عبدالکریم سروش
معتقد است مهدویت سیاسی در طول تاریخ حداقل به چهار شکل خود را در سیاست نشان داده
است:
نظریه? ولایت
مطلقه? فقیه: نظریه ولایت
مطلقه فقیه که با «دموکراسی سازگار و قابل جمع» نیست «فرزند مهدویت سیاسی» است.
نظریه سلطنت به
نیابت از امام زمان پادشاهان صفوی: شکل دیگر مهدویت سیاسی در طول تاریخ که سروش به آن اشاره
میکند نظریه «سلطنت به نیابت از امام زمان پادشاهان صفوی» بوده است.
نظریه بیعملی
سیاسی حجتیه (قبل از انقلاب): شکل دیگر مهدویت سیاسی مورد اشاره سروش، نظریه بیعملی
سیاسی در زمان غیبت و غاصب شمردن «حکومتهای پیش از ظهور امام زمان» است. درطول
تاریخ بسیاری از فقهای شیعه مدافع این نظریه بودند و قبل از انقلاب اسلامی هم این
نظر توسط انجمن حجتیه تبلیغ میشد.
توجه: سروش قبل از انقلاب عضو فعالان این انجمن بوده و زمینه جذب و پیوستن تعداد زیادی از جوانان را به
انجمن حجتیه داشته است.
نظریه اسلام
انقلابی یا انتظار مذهب اعتراض شریعتی: از دید سروش یکی دیگر از اَشکال مهدویت که با دموکراسی
چندان همخوانی ندارد نظریه «انتظار مذهب اعتراض» دکتر علی شریعتی است.
«اما در جانب
روشنفکران دینی، دکتر علی شریعتی دلیر، در
استخدام نظرّیه مهدویت برای اهداف سیاسی از همه دلیرتر بود. وی بیآنکه به مبانی
کلامی مهدویت بپردازد از "انتظار فرج" سلاحی برای "اعتراض"
ساخت و بهدست پیکار جویان مسلمان داد تا با حکومت وقت درآویزند و آن را
براندازند. این شیوه ماهرانه اسلحهسازی ایدئولوژیک، گرچه خاصّیتی انقلابی داشت و
به کار پیکار میآمد، اما دریغا که با مردمسالاری و استقرار نظم دموکراتیک مهربان
نبود و جز ناراضی تراشی بهرهای و میوهای نمیداد و البته خادم خالص نظریه
"امت و امامت" بود که نظریهیی سخت ضددموکراتیک از کاردرآمد.»
سروش معتقد است
نظریه «انتظار مذهب اعتراض» به نظریه «امت و امامت» دکتر علی شریعتی در سیاست منجر
میشود که با دموکراسی کاملاً سر ناسازگاری دارد.
نظر سروش در باره شهادت
او انتقاداتی از
تاکید بیش از حدّ بر مسأله? شهادت و واقعه? کربلا دارد. وی معتقد است که حسین بن
علی در سلسله? امامان، «یک استثنا بود نه یک قاعده» اما تبدیل به «قاعده» شده
است. وی میگوید قبلاً به دلیل در اقلیت بودن شیعیانآنها باید «جنبه? تراژیک تاریخ خودشان»
را برجسته میکردند. اما در جهان جدید، «شاید این حاجت» وجود نداشته باشد و ما
«وجوه دیگری از تشیع» را باید رو
کنیم.
نمی دانم چرا سروش خواسته یا ناخواسته همان جملات تئورسین
امریکایی (فکویاما) را کلمه به کلمه می گویید و دقیقا در همان راستا حرکت می کنند.
آنگاه دوستان فتنه سبزداخلی و خارجیش از او به عنوان یک متفکر دگر اندیش دینی یاد
می کنند. سروش در سطوح قبل هر سه اصل پیشنهاد شده توسط فوکویاما را به عنوان نسخه
برای داخل تجویز می کنند. (حذف مهدویت، حذف شهادت، حذف ولایت فقیه ) . بهانه جذف
را هم مخالف بودن این اصول سه گانه شیعه با دمکراسی می داند.(البته دمکراسی غربی). لطفا
به نظریه فکویاما در باره شیعه توجه فرمائید.
فکو
یاما و باز شناسی حکومت شیعه:
فرانسیس
فکویاما کتاب تاریخ خود را در سه کنفراس جهانی تورنتو ، واشینگتن و اورشیلیم ارائه
کرد. او در کنفراس اورشیلیم با عنوان بازشناسی هویت شیعه می گوید. شیعه پرنده ای
است که افق پرواز ش خیلی بالاتر از ابرهای ماست. پرنده ای که دو بال دارد. یک بال
سبز و یک بال سرخ . او بال سبز این پرنده را مهدویت و عدالت خواهی و بال سرخ این
پرنده را شهادت طلبی که ریشه در کربلا دارد و شیعه را فنا ناپذیر کرده است ، معرفی
می کند. فوکویاما معتقداست شیعه بعد سومی هم دارد که اهمیتش بسیار است . او می
گوید این پرنده زره ای به نام ولایت پذیری به تن دارد و قدرتش با شهادت دو چندان
می شود. شیعه عنصری است که هرچه اورا از بین می برند بیشتر می شود.
او
مهندسی معکوس را برای شیعه و مهندسی صحیصی را برای خودشان طراحی می کند و می
نویسد، مهندسی معکوس برای شیعان این است که ابتدا ولایت فقیه را خط بزنیم، تا این
را خط نزنید، نمی توانید به ساحت مقدس کربلا و مهدویت تجاوز کنید.
سروش و روحانیت
به عقیده سروش
کسانی که از نظر دینی دارای برتری هستند «حق و امتیازی برای برتری سیاسی» ندارند،
یعنی برای روحانیون و اهل دین، «مزیتی برای حکومت کردن و دخالت در امر سیاست»
نیست. سروش اسلام را دینی سکولار توصیف کرده و در باره نقش روحانیت در اسلام گفته
است «هیچکس نمیتواند در اسلام به نام روحانیت بین مردم و خدا واسطه باشد» و
«کسی به اسم روحانی نمیتواند به عنوان شرط صحت عمل انسان (مسلمان) باشد.» وی
معتقد است که از نظر تاریخی «کلمه روحانیت در اسلام وجود نداشته» و قرآن برترین
کسان را نزد خدا «با تقواترین» آنان میداند نه آنکه هر کس روحانیتر، عالمتر و
یا آگاهتر باشد یا به خدا نزدیکتر.
دانشگاه
او در مورد
دانشگاه گفته است «ما هنوز مفهوم درستی از دانشگاه نداریم». دانشگاه که از یکسو
«میبایست با صنعت و توسعه همراه» باشد و «از طرف دیگر با آزادی». به عقیده سروش
دانشگاهها محل رشد اندیشه سکولاراند زیرا به دانشجویان علم سکولار را آموزش میدهند
و به این ترتیب اندیشه سکولار ناخودآگاه در ذهن افراد جای میگیرد.
سروش و انتخابات ریاست جمهوری سال ????
سروش در مورد
انتخابات دهم ریاست جمهوری گفته است «این اتفاقی که در ایران افتاد و خیلی هم جالب
بود یک معنای ویژهای را نیز از دمکراسی نشان داد. مردم عزمشان را جزم کرده بودند
که آقای احمدینژاد را عزل کنند و این یکی از نماد های بارز دمکراسی و جمهوریت در کشور ما بود که موانعی آمد
و آن را سد کرد.»
جالب
اینکه همین مدعی دمکراسی وقتی با دمکراسی واقعی روبرو شد و نتیجه را بر خلاف نظر
خود دید درمقابل دمکراسی ایستاد و دیگران را به دیگتاتور بودن متهم کرد. چون تعریف
آقای سروش از دمکراسی همان تعریف امریکا ، اسرائیل و انگلیس است.
وی در انتخابات
ریاست جمهوری سال ?? به حمایت از مهدی کروبیپرداخته بود.
پس از اعلام نتایج
سروش در نامهای
درباره? نتیجه? انتخابات، آن را «خیانت درصندوق امانت» دانست و گفت «هیچ چیز مهیبتر
از زخمی کردن غرور یک قوم» نیست.
وی در نشستی در دانشگاه سواس لندن درمورد تحلیل آینده? جنبش اعتراضی
و جنبش سبز(فتنه سبز)، صدای مردم را صدای خدا دانست که چون
سایهی مبارکی باید جامعه را فرا بگیرد. سروش «تقلب خونین» در انتخابات را «معصیت
خجسته» نام نهاد و گفت: «معصیت از آن جهت که گناه حاکمان بود و خجسته از آن جهت که
مردم راه خود را یافتند.»
نوشته شده توسط : سروش
1 – آیا اهداف انقلاب اسلامی تغییر کرده است؟ عمده ترین شعار مردم و خواست امام. (استقلال ، آزادی ،جمهوری اسلامی )
2- آیا ماهیت دشمنان انقلاب اسلامی تغییر کرده است و دیگر امریکا و متحدان اروپایی او چشم طمع به این مملکت را ندارند؟ البته طی سی سال گذشته و خصوصا دراین چند ماه بعد از انتخابات اوج دخالت و دشمنی غریبان را همه شاهد بودیم.
3 – آیا بعضی از همران اولیه انقلاب دچار استحاله فکری و فرهنگی شده و مسیر خود را انقلاب و امام و مردم جدا کرده اند؟
قضاوت با شما دوست عزیز
زندگی نامه آقای دکتر عبدالکریم سروش
حسین حاج فرج دبّاغ با نام مستعار عبدالکریم سروش در سال 1324 مصادف با عاشورا سال 1365 هجری قمری در منطقه جنوب تهران متولد شدند . والدین ایشان تهرانی الاصل بودند و از تحصیلات کمی برخوردار بودند .
سروش تحصیلات ابتدایی را در دبستان قائمیه در جنوب تهران به پایان برده و سپس وارد دبیرستان مرتضوی وعلوی شد..
در دبیرستان علوی آقای رضا روزبه که خود هم در دانشگاه و هم در حوزه تحصیل کرده بودند کلاسهای منظمی در تفسیر و فقه برگزار میکرند . در آنجا آقای دکتر سروش پایه استواری در علوم جدید و علوم دینی کسب کردند و در رشته ریاضی دیپلم گرفتند .
حدودا درآخرین سال تحصیل ایشان در دبیرستان ، انجمن حجتیه که یکی از مراکز خدمت به دین و امام زمان معرفی میشد و هدف اصلی اش در آن زمان مبارزه با بهائیت بود ، جمع کثیری از شاگردان دبیرستان علوی را دعوت به عضویت کرد و برای آنها کلاسهای آموزشی ترتیب داد .
پس از پایان دبیرستان سروش در آزمون سراسری دانشگاهها در داروسازی شرکت کرد و قبول گردید و وارد دانشگاه تهران شد، اما علاوه بر رشته داروسازی در زمینه ادبیات و فلسفه نیز با جدیت مطالعه میکردند .
پس از پایان آن دوره،دو سال در ارتش خدمت نظام وظیفه را گذراند و به دنبال آن برای انجام طرح خدمت خارج از مرکز پزشکی مدت پانزده ماه به بوشهر رفتند .. پس از چند ماه در اواخر سال 1351 ازدواج نموده و برای تحصیل رهسپار لندن شدند .
سروش در دانشگاه لندن ابتدا در رشته شیمی تحلیلی ثبت نام نمودند و پس از آن به مدت پنج سال و نیم در رشته تاریخ و فلسفه علم به تحصیل پرداخت.
در طی ماههای منتهی به پیروزی انقلاب با شخصیتهای بزرگ و فعال از جمله مرحوم آیت الله بهشتی و مطهری وآقای بنی صدر آشنا گردید .
تضاد دیالکتیکی اولین کتاب سروش بود که در ایرا ن به چاپ رسید . در همان زمان وی در انگلستان بود وکتاب "نهاد نا آرام جهان" را که درباره حرکت جوهری ملاصدرا است مینوشت. در این کتاب ایشان سعی کرده اند مبانی فلسفه اسلامی بخصوص توحید و معاد را از دل حرکت جوهری استخراج کنند و اندیشه ملاصدرا را به عنوان اساس استواری برای بیان این معتقدات معرفی نمایند . این کتاب مورد ملاحظه مرحوم آیت الله مطهری و امام خمینی قرار گرفته و مورد تایید و تحسین آنان واقع شد .
وقتی انقلاب شروع شد دکتر سروش به ایران بازگشت و کتاب دانش و ارزش را که در انگلستان نوشته بود به چاپ رساند . در ایران او به دانشگاه تربیت معلم رفت و به سمت مدیریت گروه تازه تاسیس فرهنگ اسلامی منصوب شد . یک سال نگذشته بود که روند بستن دانشگاهها شروع شد و منجر به تعطیلی کلیه دانشگاهها گشت . کمی پس از آن ستاد انقلاب فرهنگی تشکیل شد که هفت عضو داشت ، از جمله سروش ،که مستقیما توسط آیت الله خمینی منصوب شده بودند . وظیفه این ستاد فراهم کردن زمینه بازگشایی دانشگاهها و بازنگری سر فصلهای دروس دانشگاهی بود . اما تعدادی از دانشجویان و بعضی افراد مشخص انتظار داشتند که دانشگاهها برای مدتی طولانی بسته بماند تا بتوانند تغییرات بنیادی بعمل آورند . سروش و همکارانش موضوع را با امام خمینی درمیان گذاشته و درخواست نمودند تا ایشان دستور تسریع در بازگشایی دانشگاهها را صادر نمایند ،که ایشان نیز در یکی از سخنرانی های عمومی خود دستور به این امر فرمودند . پس از یک سال و نیم بازگشایی دانشگاهها شروع شد و با سرفصلهای جدید کار خود را آغاز نمودند .
نامبرده همچنین یک سلسله سخنرانی درباره مثنوی مولانا جلال الدین داشت که در همان زمان از تلویزیون ایران پخش میشد . پس از آن در طول هشت ترم در دانشگاه همین موضوع را تدریس نمودند که نوارهای آن بطور گسترده در داخل و خارج ازکشور منتشر شده است .
در سال 1367 دکتر سروش بطور هفتگی در مسجد امام صادق در شمال تهران ، سخنرانی درباره نهج البلاغه را آغاز نمودند . که حاصل آن مجموعه اوصاف پارسایان در تفسیر خطبه متقین ، و مجموعه حکمت و معیشت درتفسیر نامه حضرت امام علی (ع) به حضرت امام حسن (ع) بود . سخنرانی های سروش در این مسجد حدود 6 سال ادامه داشت.
در سال ???? سروش کوشید با بهرهگیری از فلسفه آنالینیک مقولاتی را در نقد مارکسیسم طرح کند. این مقولات به تدریج در کتاب «دانش و ارزش» به سوی نقد ایدئولوژی اسلامی کشیده شد. در کتاب تفرج صنع، عبدالکریم سروش کوشید از حیثیت اجتماعی و موقعیت معرفتشناختی علوم انسانی دفاع کند و در گفتاری از «وحشی و بیوطن» بودن «علم» سخن گفت و بیان کرد «علم ایرانی و غربی یا اسلامی و مسیحی نداریم». وی میخواست با این تصور روحانیان بستیزد که علوم انسانی رقیب دین هستند و باید اسلامی شوند. سخنان او باعث شد که نشریه «دانشگاه انقلاب » و دانشجویان در نقد او مقاله نوشتند و منتشر کردند و از «علم انسانی – اسلامی» به دفاع برخاستند. همچنین سروش از «انقلاب آموزشی» سخن به میان میآورد و میگفت انقلابها به اراده و اختیار نیستند و از همینروی، انقلاب «نمیتوان کرد» بلکه انقلاب «میشود».
سروش در دوران ریاست جمهوری هاشمی به امریکا رفت.
انقلاب فرهنگی
سروش در مورد انقلاب فرهنگی گفته است «آنچه که در سال 1358 در کشور رخ داد حقیقتا نه انقلاب بود و نه فرهنگی.» وی این اتفاق را «نزاعی میان جناحهای مختلف» در دانشگاهها دانسته که هر کدام میخواستند «دانشگاه را به نفع خود مصادره» کنند که «جناح نزدیک به قدرت و حکومت» در این نزاع پیروز شد که نتیجه? آن بسته شدن دانشگاهها بوده است. به گفته سروش «دانشگاهها قبل از بسته شدن، دانشگاه نبودند. اصلا زمان، زمان انقلاب بود. کلاس درسی تشکیل نمیشد. هر روز تظاهرات بود. گروههای مختلف سیاسی و چریکی به دانشگاه آمده و بساط گسترده بودند.»
وحی و قرآن
سروش مدعی است تمام معرفتهای بشری و استنباطهای انسانی از دین، «تاریخی است و معروض خطا.»
او در یک مصاحبه جنجالی گفت قرآن نه تنها محصول «شرایط تاریخی» خاصی است که در بستر آن شکل گرفته، بلکه برآمده از «ذهن محمد بن عبدالله» و «تمام محدودیتهای بشری» او نیز هست. او در این باره گفته است:
وحی «الهام» است. این همان تجربهای است که شاعران و عارفان دارند؛ هر چند پیامبر این را در سطح بالاتری تجربه میکنند. در روزگار مدرن، ما وحی را با استفاده از استعارهی شعر میفهمیم. چنانکه یکی از فیلسوفان مسلمان گفته است: وحی بالاترین درجه شعر است.
او در تولید قرآن نقش پامبر اسلام را محوری میداند. سروش معتقد است «پیامبر درست مانند یک شاعر احساس میکند که نیرویی بیرونی او را در اختیار گرفته است. اما در واقع شخص پیامبر همه چیز است، آفریننده و تولیدکننده.» وی گفته است این الهام از «نَفس پیامبر» میآید و نفس هر فردی «الهی» است. اما پیامبر با سایر اشخاص فرق دارد، از آن رو که او از «الهی بودن این نفس» آگاه شده است. او این وضع بالقوه را به فعلیت رسانده است. نفس او با «خدا» یکی شده است. او معتقد است این اتحاد معنوی با خدا به معنای «خدا شدن پیامبر» نیست و این اتحادی است که «محدود به قد و قامت خود پیامبر» است. این اتحاد «به اندازه? بشریت» است، نه «به اندازه? خدا». وی گفته است مولویشاعر و عارف، این «تناقضنما» را با ابیاتی به این مضمون بیان کرده است که «اتحاد پیامبر با خدا، همچون ریختن بحر در کوزه است».
وی در بیان معنای وحی گفته است:
پیامبربه نحوی دیگر نیز آفریننده? وحی است. آنچه او از خدا دریافت میکند، مضمون وحی است. اما این مضمون را نمیتوان به همان شکل به مردم عرضه کرد، چون بالاتر از فهم آنها و حتی ورای کلمات است. این وحی بیصورت است و وظیفه? شخص پیامبر این است که به این مضمون بیصورت، صورتی ببخشد تا آن را در دسترس همگان قرار دهد. پیامبر، باز هم مانند یک شاعر، این الهام را به زبانی که خود میداند، و به سبکی که خود به آن اشراف دارد، و با تصاویر و دانشی که خود در اختیار دارد، منتقل میکند. »
او همچنین معتقد است آنچه قرآن درباره? وقایع تاریخی، سایر ادیان و سایر موضوعات عملی زمینی میگوید، «لزوماً نمیتواند درست» باشد.
آیت الله جعفر سبحانی از مدرسان برجسته درس خارج فقه واصول حوزه علمیه قم در نامهای مفصل با پاسخگویی به برخی شبهات مطرح شده از سوی سروش پاسخ داده و از از وی خواسته تا به گفتوگویی علمی بنشینند.
متن کامل نامه به این شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
دانشمند محترم جناب آقای دکتر سروش
با اهداء سلام
نامه جنابعالی همراه با مصاحبه دوم که در برخی از روزنامهها منتشر شده بود، به دستم رسید. برای این که در داوری، دچار لغزش نشوم دوبار آن را به دقت خواندم. لازم دیدم یک رشته تذکراتی را تقدیم کنم، امید است دربارة آنها تأمل و دقت بشتری فرمایید.
شکی نیست که شما پس از بازگشت از «لندن» به ایران، در آغاز انقلاب اسلامی، مبدأ آثار نیک و سازندهای بودهاید. کتاب «نهاد ناآرام» شما که در آن حرکت جوهری را به زیباترین بیان مطرح کردهاید، از ارزش بالایی برخوردار است. همچنین اثر دیگرتان به نام «دانش و ارزش» موجی در میان علاقهمندان به مسائل فلسفی و کلامی پدید آورد، و نیز تدریس نهجالبلاغه از نظر اخلاقی اثر مثبتی داشت، و پیوسته شما در دل علاقهمندان و جوانان و عالمان دینی جای باز میکردید. دوست عزیز شما که نامش را نمیبرم، نقل میکرد: هنگامی که جنابعالی در دبیرستان علوی درس میخواندید دفتری برای کارهای روزانه داشتید و اگر ترک اولایی از شما سر میزد، در آن دفتر یادداشت میکردید، تا بعداً جبران کنید و از این طریق به سفارش علمای اخلاق در مورد «مشارطه و مراقبه» جامه عمل میپوشانیدید.
بنابراین، باید در جستجوی علتی باشید که چرا آن قرب و منزلت، پس از مدتی قوس نزولی پیدا کرده است. باید در این پدیده که در زندگی شما رخ داده است کاوش کنید و علت آن را به دست آورید. روی آوردن سیل جوانان روزی، و دوری جستن دوستان و محبان، روز دیگر، دو پدیدهای است که قطعاً بدون علت نخواهد بود.
در ادامه آیت الله جعفری سبحانی دلایل انحراف سروش را بر می شمارند.(نامه دوم آیت الله سبحانی به سروش)
ولایت فقیه
عبدالکریم سروش انتقاداتی را نسبت به تئوری ولایت فقیه وارد کرده و گفته است:
تئوری ولایت فقیه، عین استبداد دینی است و با این تئوری اصولا نمیتوان نظم دموکراتیک به وجود آورد. حتی هیچ کس نمیتواند در ذیل تئوری ولایت فقیه، عدالت بورزد چون همانگونه که فیلسوفان قدیمی گفتهاند، قدرت مطلقه فساد مطلق میآورد. پارساترین فرد هم اگر در راس جامعه با قدرت غیرپاسخگو قرار گیرد بعد از چند سال بسیار از عدالت فاصله خواهد گرفت. لذا تئوری ولایت فقیه آیت الله خمینی از همان آغاز یک تئوری غیر اخلاقی بود.
او جمهوری اسلامی را «تجربهای تلخ» دانسته و گفته است تئوری ولایت فقیه، «تئوری عدالت ورزانهای نبوده و نیست.
سروش درباره دخالت دادن هر چه بیشتر احکام فقهی در ادراه امور کشور می گوید:
وقتی شما فتیله بعضی از این احکام را بالا بکشید چراغ دین دود میزند و همه? خانه آتش میگیرد. لذا اتفاقا در جامعه? چند فرقهای (که در آن انواع دینداران و حتی بی دینان وجود دارند)
باید این فتیله را پایین نگه داشت تا همگان بتوانند در این جامعه فعالیت کنند.
او در مورد قدرت از نوع مطلقه معتقد است قدرت مطلقه «هر کجا باشد فساد» میآورد «چه دینی» باشد چه «غیر دینی.»
حکومت دینی
سروش معتقد است که درباره تئوری حکومت دینی میتوان بحث کرد و نظر داد، اما از نظر او «مشکل در اجرای این تئوری» است. او دراینباره گفته است «شاید بتوان گفت حکومت دینی به دو دلیل نمیتواند بنا شود. یکی اینکه با قدرت نمیتوانید ایمان و عشق بسازید و دوم اینکه اساس حکومت دینی بر تکلیف بنا شده است، در حالی که روزگار ما روزگار حقمداری است. بشر جدید بشری است حقوقمدار، یعنی به دنبال حقوق خویشتن است. اصلا بیانیه حقوق بشر در این دوران نوشته شده و چشمها به آن باز شده و یک ایده? محوری است که همه? قانون اساسیها حول آن نوشته میشود در حالی که اندیشه? دینی علی الاصول در همه ادیان و علیالخصوص در اسلام بر تکلیف مبتنی است.» سروش در مورد تکالیف دینی معتقد است «من نمیگویم که تکلیف را باید فرو نهاد و یا امری بیمعنی است. اما گاهی حقوق را در سایه? تکلیف معنا میکنیم گاهی تکالیف را در سایه حقوق. گاهی تقدم با تکلیف است گاهی با حقوق. در حکومت دینی تقدم با تکلیف است.» به اعتقاد او در گذشته مردم تکلیفاندیش بودند و حکومتهای دینی میتوانستند رضایت مردم را به دنبال داشته باشند، چون «همفکر» بودند، اما ولایت فقیه و حکومت دینی چون «حکومت تکلیف اندیش» است با اندیشه? جدید که حقمداری است در عمل «تناقض» پیدا میکند. او معتقد است «ممکن است شما یک حکومت فاشیستی بنا کنید، ممکن است یک حکومت دیکتاتوری بنا کنید، یک حکومت دینی نمیتوانید بنا کنید، نه اینکه در تئوری نمیتوانید فکرش را بکنید، در عمل نمیتوانید آن را اجرایش کنید. به دلیل اینکه در عمل با آن در تناقض روبهرو میشوید.»
به اعتقاد او حکومت اسلامی در تئوری «خیلی خوب» است اما «در عمل ناشدنی» است. او گفته است «شما با قدرت نمیتوانید ایمان بسازید مشکل این است. شما با قدرت میتوانید خیلی چیزهای دیگر بسازید اما با قدرت نمیتوانید ایمان بسازید.»
انقلاب اسلامی ایران
وی معتقد است انقلاب اسلامی «انقلابی بیتئوری» بود. او گفته است با انقلاب به جای «دیکتاتوری پادشاهی»، یک «دیکتاتوری مذهبی» به پا کردیم. به اعتقاد وی «در انقلاب اسلامی ایران فقط گفته میشد اسلام و این معنای مبهمی بیش نداشت.» چنان که در این اسلام، «نه اقتصاد تعریف شده? روشنی» وجود دارد، نه حتی «فقه به رشد کافی» رسید است تا بتواند «مشکلات جهان جدید» را حل و «دولت و جامعه» را اداره کند.
سکولاریسم
او سکولاریسم را به طور کلی به دو دسته تقسیم کرده است، «سکولاریسم سیاسی » و «سکولاریسم فلسفی » و در تشریح این دو گفته است «سکولاریسم سیاسی یعنی انسان، نهاد دین را از نهاد دولت جدا کند و حکومت نسبت به تمام فرقهها و مذاهب نگاهی یکسان داشته باشد و تکثر آنها را به رسمیت بشناسد و نسبت به همه آنها بیطرف باشد» وی در مورد سکولاریسم دیگر معتقد است «سکولاریسم دیگری داریم با نام سکولاریسم فلسفی که معادل با بی دینی و بی اعتقادی به دیانت است و نوعی ماتریالیزم(مادهگرایی) است. این نوع سکولاریسم با اندیشه دینی غیر قابل جمع است.» او همچنین سکولاریسم سیاسی را به معنای جدا کردن حکومت از دین میداند و نه جدا کردن دین از سیاست. به گفته او، اگرچه یک معنی سکولاریسم نفی دخالت روحانیت در امور تعریف میشود ولی این به معنی نفی دخالت دین نیست.
نوشته شده توسط : سروش
سلام دوستان
میکروب ها و ویروس ها از جمله عوامل بیماری زای ارکانیسم موجود زنده هستند. میکرب بعد از ورود به داخل ارکانیسم شروع به تکثیر خود نموده وبعد از مدتی به توده بزرگی تبدیل می گردد. ازهمان ابتدای ورود میکرب به بدن جاندار زنده ، سیستم ایمنی و دفاعی بدن آن را شناسایی کرده و با ساختن آنتی بادی های لازم به مقابله با آن بر می خیزد. اما نحوه فعالیت ویروس متفاوت می باشد. در بدو ورود ویروس به بدن وهنگام فعالیت ، شناسایی او توسط سیستم دفاعی بدن و مبارزه با آن مشکل است . علت هم به نحوه فعالیت ویروس برمی گردد. ویرورس مخفیانه وارد بدن شده و بعد از نفوذ به سلول مدتی در آن مخقی گشته و بعد از گذرارندن دوره کمون، واردهسته سلول کشته و با ایجاد تغییراتی در هسته سلول ، D N A سلول را وادار به ساختن ویروس های مشابه خود می نماید. درحقیقت ویروس با شکل و شمایل سلول موجود زنده شروع به تکثیر و برنامه ریزی برای نابودی کل ارکانیسم موجود زنده می نماید. ویروس بعد از رسیدن به حد نصاب به یکباره به کل ارکانیسم موجود زنده حمله می نماید و موجب آسیب جدی می گردد.سیستم دفاعی و ایمنی موجود زنده هم موقعی متوجه خطر می گردد که کار چندانی نمی توانند انجام دهد.
درمورد جوامع هم این قانون حکم فرما است. اگرعوامل دشمن خارجی وارد یک جامعه گردد و بخواهد برعلیه آن اقدامی انجام دهد به راحتی توسط سیستم های امنیتی آن جامعه شناسایی شده و با آنها برخورد می گردد. اما اگر عوامل دشمن به صورت ویروس عمل نمایند کمتر دیده شده وبیشتر موفق می گرددند.
این ویروس ها (که همان افکار، اهداف و آرمانها و ارزشهای دشمن هستند)، داخل مغز و افکار میزبان قرار گرفته و بعد از گذراندن دوران کمون خود ، سیستم شناختی میزبان را وادار به ساختن افکار مشابه خود می نمایند و فرد مبتلاء شروع به انتشار افکارویروس گونه در جامعه خود می کند. این فرد همانند سلول بدن مبتلاء به ویروس ظاهری کاملا عادی و شبیهه افراد جامعه و حتی نخبگان جامعه دارد. مردم هم اصلا ازنفوذ ویروس داخل سیستم شناختی فرد مبتلاء اطلاعی ندارند و با توجه سوابق گذشته فرد نظرهای جدیدش را شنیده و حتی ممکن است دروحله اول قبول نمایند و از وی پیروی کنند. تنها زمانی مردم جامعه متوجه این افکار مخرب خواهند شد که ویروس در مرحله حمله و ویرانگری ظاهر شود و حتی میزبان خود را هم قربانی کنند.
از ابتدای انقلاب اسلامی تاکنون این جریان ویروسی همواره فعالیت داشته است و با اتمام دوران کمون خود شروع به فعالیت نموده و خسارات جبران ناپذیری به انقلاب و مردم و کشور وارد نموده است. ولی بحمدا... سیستم آنتی ویروس جامعه مسلمان ایرانی همواره خود را به روز کرده و با ویروس های قدیم و جدید مبارزه ای جانانه داشته و تاکنون موفق به شناسایی و امحاء اکثریت آنهاشده است. بنابراین ضروری است هرچه بیشتر این آنتی ویروس قوی و به روز شود. به همین خاطر برنامه نویسان و برنامه سازان جامعه(نخبه گان مذهبی و سیاسی متعهد و دلسوزجامعه)باید اطلاعات مردم را برای شناسایی بهتر ومبارزه جدی تربا این عناصر نفوذی افزایش دهند.
نوشته شده توسط : سروش
1 – آیا اهداف انقلاب اسلامی تغییر کرده است؟ عمده ترین شعار مردم و خواست امام. (استقلال ، آزادی ،جمهوری اسلامی )
2- آیا ماهیت دشمنان انقلاب اسلامی تغییر کرده است و دیگر امریکا و متحدان اروپایی او چشم طمع به این مملکت را ندارند؟ البته طی سی سال گذشته و خصوصا دراین چند ماه بعد از انتخابات اوج دخالت و دشمنی غریبان را همه شاهد بودیم.
3 – آیا بعضی از همران اولیه انقلاب دچار استحاله فکری و فرهنگی شده و مسیر خود را انقلاب و امام و مردم جدا کرده اند؟
قضاوت با شما دوست عزیز
اکبر گنجی
در مورد زندگی قبل از انقلاب وی اطلاع زیادی در دست رس نبود، . وی در دوران انقلاب ????ایران از فعالین خیابانی بود که بعدها با تشکیل سپاه پاسداران به آن پیوست و چند سالی رابط فرهنگی سفارت ایران در ترکیه بود و همچنین او با اعضای نهاد اطلاعات نخست وزیری مانند سعید حجاریان ارتباط داشت( محسن سازگارا، سعید حجاریان، بهزاد نبوی از جمله دوستان کشمیری عامل انفجار نخست وزیری بودند. در این انفجار شهید رجایی و شهید باهنر و تعداد دیگری از یاران انقلاب ترور شدند). با پایان جنگ و پس از ورود به دانشگاه، از اوایل دهه? هفتاد گنجی به تدریج از عقاید پیشین خود در زمینههای سیاسی،نسبت دین و سیاست، حقوق شهروندان و نظام سیاسی حاکم فاصله گرفت و به حلقه? کیان پیوست. (تشکیل «حلقه کیان» و انتشار نشریه «کیان» توسط افرادی همچون سروش، کدیور، فاضل میبدی، حجاریان، آرمین، تاج زاده و ... شکل گرفت. در این حلقه اکثر تئوری پردازی های جریان تجدیدنظر طلب علیه انقلاب در آن منتشر می شد و کادرهای ضدمسیر انقلاب اسلامی در آن پرورش می یافتند. این حلقه بعدها به جریان اصلی و محوری دوم خرداد تبدیل شد و مقدمات تجدیدنظر طلبی در نظام را به وجود آورد که به دنبال تشکیل جمهوری مشروطه اسلامی بودند.) .
با پیروزی محمد خاتمی در دوم خردا ???? و در انتخابات ریاست جمهوری، یاران او که اکبر گنجی نیز در میان آنها بود به نام اصلاح طلبان شهره شدند و فعالیتهای گسترده? سیاسی و اجتماعی را پی گرفتند.
وی پس از شرکت در کنفرانس جنجالی ایران پس از انتخابات که بعدها به کنفرنس برلین(کنفرانس برلین اولین گرد هم آیایی مشترک اپوزسیون خارج از کشور بود که در آن تمام گروهای ضد انقلاب داخلی و خارجی شرکت داشتند. این گروها شامل مارکسیتها ، منافقین،سلطلنت طلب ها، کومله، دمکرات، اصلاح طلبان به اصطلاح روشنفکر، ملی مذهبی ها و سکولارها و... بودند). مشهور شد، پس از بازگشت به ایران در فرودگاه مهرآباد تهران در مورخ سوم اردیبهشت ????دستگیر و زندانی شد.
وی پس از آزادی ابتدا جزوه مانیفست جمهوریخواهی را نوشت ودر آن به شدت به ولایت فقیه حمله کرد.
اکبر گنجی در زمان انتخابات ریاست جمهوری دوره? نهم رسما انتخابات را تحریم کرد.. گنجی در مصاحبههایی با خبرگزاریهای بین المللی رسما بر تحریم انتخابات صحه گذارد و به شدت از جدایی کامل دین از سیاست و تأسیس یک جمهوری تمام عیار به جای جمهوری اسلامی دفاع نمود. وی مجدد دستگیر شد. به دنبال زندانی شدن وی رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا جرج دبلیو بوش، تونی بلر نخست وزیر انگلیس خواهان آزادی اکبر گنجی شدند.
گنجی در نامههایی به منتظری و سروش ،علاوه بر وارد نمودن انتقاداتی جدی به حاکمیت ایران، صراحاتا از تغییر نظام سیاسی ایران صحبت کرد.
سرانجام وی دراوایل سال 1385 به آمریکا و کانادا به دامن اربابان خود پناه برد و جوایز متعددی به پاس خدمت از آنها دریافت نمود .
محسن مخملباف جایزه پاراجانوف در ارمنستان خود را به اکبر گنجی تقدیم کرد . او هم اکنون جزوه اتاق فکر فتنه سبز خارج نشین است و به تعبیر مهاجرانی (انگلیس نشین فعلی و وزیر فرهنگ وارشاد دولت اصلاحات) ، ابوزهای موسوی هستند. گنجی علاوه بر همکاری نزدیک با دشمنان ملت ایران طی نشتهای خبری منظم ،میزکرد و مصاحبه با خبرگزاریهای استکباری، به اربابان خود خدمت می نماید. وی اخیرا اظهارات شرم آوری برعلیه اعتقادات مسلمانان و شیعان خصوصت ملت ایران داشته، از جمله شبهه وارد نمودن به وحدانیت خدا، عصمت پیامبر و معصومین (ص) منکر شدن امام زمام و ... این ها کوشه ای از خدمات ارزنده این اصلاح طلب به امریکا ، انگلیس و اسرائیل و دیگر اربابان خود است.
نوشته شده توسط : سروش
مکتب شیخیه توسط شخصی به نام شیخ احمد احسائی (1242-1116 هـق) از اهالی احساء ، پایه گذاری شد که با ارائه تعبیرات فلسفی و عرفانی جدید درباره مقولاتی مانند ماهیت «روح» ، کیفیت معراج ، مفهوم «هورقلیا» ، «رکن رابع» و «شیعه کامل» و همچنین مقام امام در سلسله مراتب وجودی و نحوه ارتباط با آفریدگار موجبات تغییر و تحول گسترده در اندیشه طیفی از طلاب جوان علوم دینی شد و با اندیشههای جدید تلفیقی راه را برای ایجاد و گسترش نحلههای فکری هموار ساخت. نهایتا آنچه مکتب شیخیه در حوزه اندیشه به عمل آورد، سبب نضجگیری بابیه ـ بهائیه شد.
از میان ادعاهای چند گانه «باب» آنچه باعث شهرت وی گشت، ادعای «بابیت» وی بود، بر پایه همین ادعا نیز بود که جنبش اجتماعی در خور توجهی پدید آمد و با بیان جنگهای شگفتآوری با قوای دولتی نقاط مختلف کشور به عمل آوردند و در دل حکومتگران وحشتی عظیم پدید آوردند.
به دنبال این اقدام کلیه بابیان به همراه رهبرانشان از ایران اخراج شدند و به بغداد گریختند. از این زمان روند تغییر محتوایی جنبش بابیه به فرقه بهائیه آغاز شد. و حمایت دول بیگانه و پشتیبانی آنان از بابیان در به ثمر رسیدن این جریان هویدا گشت.
اختلاف دو برادر و درگیری میان پیروان آنان در استانبول دولت استانبول را مجبور کرد که آنها را ابتدا به ادرنه و سپس از ادرنه بهاییان را به عکا (فلسطین) و ازلیان را به قبرس (ماغوسا) تبعید کند. پس از این واقعه روز به روز از تعداد الزلیان کاسته شد و به واقع با مرگ میرزا یحیی صبح ازل (1330 هـ.ق) ازلیگری هم مرد . در عوض بهائیگری قدرت بیشتری گرفت.
پس از مرگ حسینعلی بهاءالله پسر و جانشین او عباس افندی معروف به عبدالبهاء رهبر فرقه بهاییان شد از این زمان به بعد تحرک جدی مبلغان بهایی و به تبع آن رشد بهاییت در ایران آغاز شد و در دوران سلطنت رضا شاه و محمدرضا شاه بهاییان از نفوذ و حمایت فراوان در دستگاه دولتی برخوردار شدند. درزمان رهبری عبدالبهاء، حکومت مشروطه در کشور عثمانی پدید آمد. (1910 م) به این طریق بهاییان به آزادی کامل در نشر عقاید و تعالیم خود نایل شدند. و عبدالبهاء جهت تقویت نفوذ بهاییان در سطح جهان در سالهای (1913-1911 م / 1289-1291 هـ.ق) سفرهایی به کشورهای اروپایی و آمریکایی کرد. در طی این مسافرت عبدالبهاء با برخی از سران مشروطه خواه ایران چون دوست محمدخان معیرالملک داماد ناصرالدین شاه ، سید حسن تقیزاده ، جلالالدوله پسر ظلالسلطان میرزا محمد قزوینی و سردار اسعد ملاقات کرد. در همین سفر بود که وی قبل از رفتن به آمریکا با گروهی از سران پارسی ملاقات کرد. این ملاقاتها بیانگر آن است که عدهای خاص از زرتشتیها و بهاییان و برخی از رجال سیاسی ایران در مقاطع مختلف تاریخ ایران و در ارتباط با تحولات معاصر با یکدیگر همکاری میکردند.
گرچه این پدیده را میتوان به شکلهای مختلف تحلیل کرد و برای آن پایههای اجتماعی و فرهنگی فرض نمود، لیکن بررسی این پدیده با تحولات دیگر، موضوع را جدیتر نشان میدهد. همکاری بهاییان با سران اکابر پارسی هند و عضویت آنان در بسیاری از مجامع و انجمن های سیاسی که توسط این گروه تشکل شده بود، حاکی از آن بود که برخی از بهاییان و سران اکابر پارسی هند با همگامی و همکاری هم ، به طور آرام در حال سرمایهگذاری در بخشهایی از جامعه ایران بودند که روند این حرکت در دوره پهلوی به ویژه محمدرضا شاه نمود خود را آشکار کرد.
رهبر بهاییان جهان همزمان با حکومت پهلوی، «شوقی افندی» نوه دختری عباس افندی بود. در این دوره به علت برنامهریزیها و سازماندهیهای جهانی که با «نقشه ده ساله» شوقی افندی آغاز شد، رشد بهاییت و گسترش آن شتاب گرفت. چنانکه در اواخر سده بیستم میلادی شمار نهادهای بهایی به بیش از 150 مجمع روحانی ملی و نزدیک به 20 هزار مجمع روحانی محلی رسید.[10]
و از همه مهمتر ارتباط قوی و پیچیده بهاییها با دول استعماری و صهیونیسم
در بررسی و عملکرد فرقه بهاییت در ایران، یکی از نکات قابل ملاحظه، ارتباط میان یهودیان و بهاییان و همگانی و همکاری این دو گروه با همدیگر است. گردش یهودیان به بهاییت و نقش آنان در گسترش بهاییگری از نکات بسیار مهم در تحولات معاصر ایران است، که به دور از هر گونه افراط و تفریط باید مورد بازبینی علمی قرار گیرد. به ویژه آنکه ارتباط شبکه بهاییت و صهیونیسم و نقش بهاییان و حمایتهای آنان در استقرار و استمرار حیات دولت اسراییل مطرح شود.
نوشته شده توسط : سروش
منشور راهبردی جریان فتنه، سندی روشن در خصوص طراحی از قبل حوادث پس از انتخابات است. بنا به شواهد متقن، یکی از عناصر سابق وزارت اطلاعات نویسنده اصلی این منشور است. وی چند مقاله با همین ادبیات و مضمون در سال 1383 و 84 و 86 در روزنامه شرق و ... منتشر کرده است.
به گزارش رجانیوز، وی عنصر اطلاعاتی با دسترسی بسیار بالا در دولت خاتمی در سال 1373 فوق لیسانس تحلیل گفتمان در سیاست را از دانشگاه اسکس انگلستان دریافت و دکترای تحلیل گفتمان در سیاست را در 1374 اخذ کرد.
نویسنده اصلی منشور راهبردی جریان فتنه، مشاور سید محمد خاتمی در دوران ریاست جمهوری و مشاور میرحسین موسوی در انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری بوده است.
گزارش تفصیلی زیر به ویژگیهای این منشور، توصیف، تبیین و علتشناسی اغتشاشات، پیشبینی آینده نظام از دیدگاه نویسندگان منشور و راهبردهای اصلی جریان فتنه بر اساس تحلیل محتوای این سند میپردازد.
ویژگیهای منشور
1- متن با استفاده از فنون شعر و ادب،مغالطه و خطابه تنظیم شده است.
2- نویسنده در مورد جنبشهای انقلابی و نظریههای جنبشهای نوین، اطلاعات درخوری دارد.
3- با اصول راهبردها و راهکارهای جنگ نرم آشناست.
4- نشانه یا اسم و یادی از خداوند کریم در نوشتار مورد نقد دیده نمیشود.
5- هیچ نشانهای و یا اشارهای به اسلام، قرآن، امام زمان(عج) آرمانهای انقلاب اسلامی در نوشتار دیده نمیشود (متن دارای ادبیات سکولاریستی است)
6- متن از جوهره
7- هیچ موضعی علیه استکبار، آمریکا، اسرائیل، انگلستان و ... اتخاذ نکردهاند.
8- سراسر متن بر پنهانکاری اصرار دارد تا ا هداف نهایی آشکار نشود.
9- با نفاق ودورویی و با استفاده از ادبیات مغلق و پیچیده هدف براندازی را پوشیده و مکتوم نگه داشته است.
10- ادبیات جوزه کاملاً گرتهبرداری و عیناً انعکاس ادبیات ضد دین پست مدرنیستی از نوع فوکویی (میشل فوکو) میباشد.
11- الگو و قالب برآورد استراتژیک متن مورد بحث عیناً از کتاب جنگ استراتژیک نرم رابرت هلوی سرهنگ آمریکایی طراح، مدیر عملیات براندازی در یوگسلاوی و مدرس جنگ نرم، گرفته شده است.
12- متن نقشه راه (رهنامه) براندازی نظام بااستفاده از الگوی جنگ نرم و جنبشهای نوین اجتماعی است.
13- متن دارای استراتژیها و برنامههای کوتاه- میان و بلند مدت برای تحقق هدف براندازی است.
14- نوک پیکان حمله در متن متوجه ستوان بنیادین نظام و انقلاب یعنی ولایت فقیه میباشد.
15- حکومت اعلامی در متن، حکومت دینی مردم سالار و دموکراتیک است. (هدفمند و برای فریب افراد معتقد به امام و انقلاب در جنبش سبز مطرح شده است)
توصیف، تبیین و علتشناسی اغتشاشات از زبان نویسنده
جنبش سبز چیست؟
1- شورش موقعیت (هرکس، هر زمان، هر مکان) یا قیام شرایط است.
2- تبدیل جشن (انتخاباتی) به جنبش است.
3- خیزش یک ملت فراسوسی ملاحظات فرهنگی، قومی، زبانی، جنسی، دینی و سیاسی است.
4- ایجاد زنجیرهی همگونی در میان هویتهای متمایز است.
5- شورش هویتها و گفتمانهای حذف و طرد شده است.
6- جوشش قدرت و مقاومت از زیر بدنههای جامعه است.
7- شورش تاریخ علیه خود، خودیها علیه خودیهاس است.
8- همرنگی از جنبشهای هویتی و جنبشهای فراهویتی است.
9- بحران سرخی که تجربه میکنیم بحرانهایی را در سطح زیرین جامعه ایجاد میکند، بحران اعتماد و مشروعیت و مقبولیت، بحران کارآمدی و مدیریت، بحران وحدت و یگانگی (مأموریت آقای هاشمی، بیانیه سرگشاده، خطبهها و ...)
10- جنبش سبز، جمهوری اسلامی ایران را نه یک حکومت و دولت مستقر، که یک گروه اقلیت حاکم میداند (ص3)
توصیف اغتشاشات اخیر
ذیل عنوان سطح تحلیل نحست، نوشته شده که آنچه در ایام اخیر تجربه کردیم "جنبش سبز" بود که آنرا نتیجه قیام شرایط یا شورش موقعیت مینامد.
1) در این توصیف برآنند که تحرکات اخیر را یک قیام ملی بنامند لذا سخن از "خیزش یک ملت" راندهاند (ص1)
2) وانمود کردهاند که کودتای انتخاباتی توسط نخبگان سیاسی صورت نگرفته بلکه بدنه جامعه قیام کرده است لذا آوردهاند "... جوشیدن قدرت و مقاومت از زیر بدنههای جامعه است". (ص1)
3) آوردهاند که اقشار و آحاد دخیل در جریانات اخیر بدون درنظر گرفتن ملاحظات هویتی در تقابل با نظام گرد هم آمدهاند. که تصریحی است بر سکولار بودن جریان فتنه و فقدان ایدئولوژی اسلامی در آن (ص1)
4) تحرکات اخیر را به مردم ایران نسبت میدهند. نقش خود را در سازماندهی، مدیریت، طراحی و راهبری جریان مکتوم میدارند و نمیگویند که با دروغ یا تقلب آنها را تحریک کردند بلکه نظام را مقصر و عامل حوادث معرفی میکنند (ص2)
علتشناسی:
نویسنده با ذکر هفت علت گفته است، اعتراضات، تابعی از آنها بوده که هر هفت نکته، سیاسی و معطوف به کسب قدرت است که عبارتند از:
1) نویسنده اولین محور از نکات هفتگانه را "احساس بیقدرتی" نامیده است. در یک مغالطه برای توضیح "احساس بیقدرتی" احساسات خود را احساس مردم جلوه میدهد، جملهای در پرانتز بعد از عنوان احساس بیقدرتی آمده که به شرح زیر است:
2) در بند مورد بحث چند احساس دیگر جریان فتنه نیز آمده که عبارتند از: احساس مهجوری سیاسی، احساس بیگانگی سیاسی، احساس بیمعنایی سیاسی، احساس بیاعتمادی سیاسی
3) در مورد احساس مهجوری سیاسی این توضیح آمده که مهجوری سیاسی به طرد قواعد و اهداف سیاسی به علت غیر عادلانه و تحمیلی بودن قواعد بازی گفته میشود.
در بخشی دیگر هم نویسنده به علتشناسی میپردازد و علل زیر را میشمارد:
1- حضور یک نقطه گرهای سلبی (منفی)
2- نقطه گرهای سلبی عبارت است از مخالفت با رهبری، ضدیت با دکتر احمدینژاد و معارضه با حکومت اسلامی
"بداعت جنبش" در شعارهای مطرح شده جریان فتنه عینیت یافت که عبارتند از:
1/2- همراهی با مدیریت نظام جهانی و پذیرفتن و حرکت با آن
2/2- ارتباط با همه کشورها (بیآنکه اسرائیل مستثنی شود)
3/2- مخالفت با ولایت فقیه
4/2- مخالفت با نظارت استصوابی
5/2- مخالفت با سیاست خارجی نظام (که نقطه کانونی آن استکبار ستیزی است)
6/2- پذیرفتن اصول گفتمان لیبرالیسم مانند دموکراسی غربی، حقوق بشر- جدایی دین از سیاست و ...
منبع:
نکات شش گانه فوقالذکر در بروشورهای تبلیغاتی، سخنان انتخاباتی و بیانیههای 13گانه میرحسین تصریح شده است.
3- شخصیت و گفتمان میرحسین موسوی
نویسنده در داخل پرانتز متذکر شده، شخصیت و گفتمان میرحسین موسوی که در فرایند انتخاباتی در حل شکل گرفتن بود؛ یکی از علل رفتار جمعی پس از انتخابات بوده است.
4- نویسنده "تغییر" را به عنوان خواسته مشترک نخبگان دارای انگیزهها و انگیختههای مختلف و مردم وانمود کرده است. (ص3)
پیشبینی آینده نظام
در متن، 4 بحران را پیشبینی کردهاند که دامن نظام را خواهد گرفت:
1- بحران اعتماد
2- بحران مشروعیت و مقبولیت
3- بحران کارآمدی و مدیریت
4- بحران وحدت و یگانگی جامعه (ص3)
پیشبینیهای مذکور را میبایست از نوع آیندهنگری هنجاری و یا آیندهسازی بر پایه خواست واراده سران فتنه نامید و لذا باید منتظر ماند که برای تحقق پیشبینیهای خود توان مضاعفی صرف آن نمایند.
همچنین هشت پیشبینی را تحت عنوان "فردایی بسیار متفاوت" آورده و لیکن در ابتدای هر محور عبارت: "باید انتظار داشت" و "باید شاهد بود" درج شده است محورهای پیش بینی عبارت است از:
- ... تغییری ژرف و گسترده در آرایش و چینش سیاسی جامعه...
- ... تعریف و تصویری جدید از خودی و دگرها
- ... رادیکالیزه شدن هویتهای مقاومت
- ... انفعال و خمودگی آموخته شده افزونتر
- ... تعمیق و گسترش شکاف میان حاکمیت و مردم، روحانیت و حاکمیت، روحانیت و مردم، روحانیت و روحانیت، دین و دین، از یک سو و شکافهای درون حکومتی از سوی دیگر...
- ... رادیکالیزه شدن بخشی از حواریون نظام و تنگتر شدن حریم خودیها...
- ... محیط فراملی متنشجتر و خصمانهتر ... (ص5)
هدف نهایی و اهداف مرحلهای جریان فتنه
هدف نهایی:
سقوط نظام
نویسنده در قالب عنوانی میگوید "بیتردید فردای بعد از انتخابات فردایی بسیار متفاوت برای جامعه و کشور است" و در هشت محور تغییراتی را به نظام انتظارات خود مطرح ساختهاند که چند نمونه آن به شرح زیر است:
"فردایی که در آن باید انتظار تغییر در کارکردهای حفظ نظم، تداوم و بقاء نظام را داشت? (ص5)
کسب تمام قدرت
به سقوط کشاندن نظام با تعبیر کسب تمام قدرت نیز مطرح شده است، بدین بیان:
"نباید هدف را به کسب قدرت سیاسی (ماکروفیزیک قدرت) و یا سهیم شدن در قدرت، محدود و محصور کرد"
"باید به تسخیر میکروفیزیک قدرت و تسخیر ریز بدنههای جامعه همت گماشت."
اهداف مرحلهای جریان فتنه
در متن مورد بحث اهداف مرحلهای به شرح زیر آمده است:
1- تصحیح و تغییر فتار
2- بازگشت به امام و انقلاب
3- نظام دینی مردم سالار و دموکراتیک
ملاحظه:
تغییر رفتار، همان چیزی است که آمریکا دنبال میکند و قید دموکراتیم پس از نظام دینی مردمسالار هم بسیار معنادار است. اولاً با افکار امام(ره) ناسازگار است. ثانیاً با چنین قیدی نظام مورد اشاره سکولار خواهد بود. ثالثاً اسلامی نخواهد بود زیرا نامی از اسلام نیاورده است. رابعاً از بازگشت به انقلاب گفته است که همان انقلاب مورد ادعای ضد انقلاب است که میگویند: مردم انقلابی کردند و امام آمد بر آن مسلط شد خامساً پسوند اسلامی از انقلاب حذف شده پس بازگشت به انقلاب اسلامی مراد نیست.
کسب قدرت هژمونی (سلطه) در آینده جامعه به روشهای زیر خواهد بود:
1- از طریق تسخیر میکروفیزیک قدرت است
2- از طریق تسخیر جامعه مدنی است
3- از طریق سیاستهای خرد و پراکنده است
4- از طریق مستغرق شدن در جامعه مردمان است
5- از طریق جنگ در هر موضع (هر زمان، هر مکان) است
6- از طریق پیشتازی فرهنگی، اجتماعی است.
7- از طریق جذب دیگران است
8- از طریق ایجاد، مدیریت و سوار شدن بر امواج بحران است
9- از طریق ایجاد یک جنبش کارناوالیستی عظیم است
10- از طریق تسخیر قدرتهای جاری در ریز بدنههای جامعه است
11- از طریق ایجاد گسستهای کوچک و انقلابی ذرهای (مولکولی) بیپایان است.
12- از طریق ایدئولوژی و الهیات رهایی بخش است که در آن کلیسا بر نظام حاکم شورش میکند.
13- از طریق مبارزه و مقابله با قدرت در محل اعمال آن است یعنی مبارزه محلی و پخش و خرد شده به تعداد و تنوع ساختارهای زندگی روزمره
14- از طریق مبارزه و مقاومت افقی، هم عرض و فاقد سلسله مراتبی است (روزنامه شرق تاجیک، 1382)
15- از طریق مبارزه غیرسلسله مراتبی گروهکهای کوچکی که مرکزیت را زیر سئوال برده و مبارزات ویژه ی خود را پیش میبرند. زیرا فعالیت گروهی- سراسری به توطئه و قدرتطلبی متهم میشود.
16- از طریق مبارزه با جاذبههای جدید و سندیکا گراییهای محلی انجام میشود.
17- مبارزه در جامعه شبکهای به صورت گروهکی (نفر و خانواده) و نه گروهی (حزب و سازمان) عمل میکند و شکل واحد، یگانه و متمرکز ندارد.
18- شبکه اجتماعی از گروهکهای نامحدود، متکثر و کمتر شناخته شده عمل میکند و پیکره اصلی قدرت را میسازد و در بدنه قدرت حاکم مستقر شده و عمل میکند.
استراتژیهای جریان فتنه
استراتژیها:
استراتژی مادر:
فروپاشی از درون با هویت دوگانه (درچارچوب قانونی)
نویسنده، فروپاشی از درون حاکمیت را تحت عنوان "تنها استراتژی ممکن، استراتژی دیکانستراکتیو است" مطرح میکند و در توضیح میگوید: "به بیان دیگر... تنها استراتژی باقیمانده، استراتژی حداکثری درون نظام است" (ص 9)
آنگاه برای تفصیل استراتژی یاد شده در صفحه 13 منشور در سرفصلی با نام "تصویری از دوران کنونی و وضعیت خود و رقیب" نویسنده، منافقانه از طریق شبیهسازی جمهوری اسلامی ایران با شوروی سابق به تبیین استراتژیهای چند پایهای میپردازد.
ویژگی اساسی همه راهبردهای طراحی شده عبارت است از "فروپاشی نظام از درون حاکمیت)
علاوه بر عنوان اصلی مبحث که در بالا ذکر گردید، مدرک دیگر هم برای اثبات مدعای ما وجود دارد. نویسنده در توضیح راهبردی به نام "تبدیل همان سلاح مرحم آفرین مشروعیت و مقبولیت آفرین (زبان پر از شعار و اشارات انسان دوستانه و دموکراتیک) به سلاح زخم آفرین" در داخل پرانتز چنین آورده است:
"سلاحی در دست مخالفین برای به چالش کشیدن حکومت دینی واقعاً موجود" (ص15)
در اینجا تنها به دو راهبرد مهم طراحی شده میپردازیم:
1- فروپاشی ایدئولوژیکی- اخلاقی
استراتژی نخست:
نویسنده جهت تحقق پایه نخست استراتژی، از چند مسأله یاد میکند که عبارتند از:
- عریان شدن چهره مکتب توجیهگر و تجلیلگر حکومت
- عریان شدن چهره قدرت مطلق
- تغییر نگاه نسبت به استالین
- سقوط اخلاقی
وی میگوید چهار رویداد مذکور نتیجه افشاگری خروشچف بوده است و برای تفهمین مقصود میافزاید:
استالین به عنوان قدرت مطلق در هر لحظه میتوانست اعلام کند که چه چیزی مارکسیسم هست و چه چیزی نیست، چهرهای عریان شد.
شالوده ایدئولوژی کمونیسم در جهان بر کیش شخصیت و قدرت شک ناژذیر استالین استوار بود و تغییر نگاه نسبت به او (توسط خروشچف) به گیجی و نااطمینانی اعضای کمونیست انجامید {البته از فعل بیانجاد استفاده کرد تا راهبر بودن آن برای ایران مفهوم باشد}
نکته:
نویسنده تعمداً در ص 12 ذیل عنوان "استراتژیهای معین" را خالی گذارده ولی استراتژیها را در این مبحث و در قالب شبیهسازی طرح کرده است.
نوشته شده توسط : سروش
"سحام نیوز" در اقدامی تعجب برانگیز، گزارش تحلیلی سخنان رابرت گیتس را از سایت انگلیسی بی بی سی فارسی، کپی و بدون ذکر منبع، آن را منتشر کرد.
به گزارش شبکه ایران، اظهارات ضدایرانی وزیر دفاع آمریکا مبنی بر اعمال تحریم های بیشتر علیه کشورمان، با پوشش کامل سایت رسمی حزب اعتماد ملی روبرو شده است.
رابرت گیتس، وزیر دفاع آمریکا چند روز پیش گفت که جامعه جهانی هیچ چاره ای ندارد جز اینکه تحریمهای تازه ای علیه ایران در رابطه با برنامه اتمی این کشور، اعمال کند.
"سحام نیوز" در اقدامی تعجب برانگیز، گزارش کامل این موضوع را از سایت انگلیسی بی بی سی فارسی، کپی و بدون ذکر منبع، آن را منتشر کرد.
دیدار کروبی با "جفری آدامز"سفیر اسبق انگلیس در تهران
نوشته شده توسط : سروش
1 – آیا اهداف انقلاب اسلامی تغییر کرده است؟ عمده ترین شعار مردم و خواست امام ) بوده است. (استقلال ، آزادی ،جمهوری اسلامی )
2- آیا ماهیت دشمنان انقلاب اسلامی تغییر کرده است و دیگر امریکا و متحدان اروپایی او چشم طمع به این مملکت را ندارند؟ البته طی سی سال گذشته و خصوصا دراین چند ماه بعد از انتخابات اوج دخالت و دشمنی غریبان را همه شاهد بودیم.
3 – آیا بعضی از یاران اولیه انقلاب دچار استحاله فکری و فرهنگی شده و مسیر خود را انقلاب و امام و مردم جدا کرده اند؟
محمد محسن سازگارا، متولد ???? است، او در سالهای پیش از انقلاب، با پذیرش گرفتن از دانشگاه انستیتوی تکنولوژی ایلینوی به آمریکا رفت و با انجمنهای اسلامی دانشجویان مسلمان همکاری میکرد و در آنجا با ابراهیم یزدی آشنا شد. پس از مدتی نیز به عضویت مرکزیت نهضت آزادیبخش خارج از کشور درآمد. با توصیه ابراهیم یزدی در روزهای اوج انقلاب به نوفل لوشاتو پیوست. در آن روزها یکی از کسانی بود که ترجمه سخنان امام را بر عهده داشت که آغاز رخنه او به صفوف انقلابیون بود. امری که این روزها بارها توسط رسانه های آمریکایی مورد تذکر قرار می گیرد.
او در روزهای نخست انقلاب به همراه مرحوم لاهوتی، ابراهیم یزدی، صباغیان و... در پادگان حر (باغشاه سابق) اعلام تشکیل سپاه کردند. او در این مقطع مسئول اطلاعات و تحقیقات سپاه بود. با توجه به تشکیل چند سپاه دیگر در نهایت این سپاه ها در هم ادغام شد و اغلب عناصر لیبرال و همراه با این گروه از سپاه کنار نهاده شدند، وی نیز بعداز گذشت چندین ماه خارج و به رادیو پیوست. ابتدا در بخش تفسیرهای سیاسی و سپس مدیریت تولید رادیو را عهده دار شد. به فاصله اندکی به عنوان معاون سیاسی-اجتماعی و قائم مقام مشاور در امور اجرایی منصوب می شود. همراهی وی با بهزاد نبوی در حالی بود که وی به عضویت سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی نیز درآمده بود و به عنوان معاون، بهزاد نبوی را در دوره وزارت صنایع سنگین نیز همراهی می کرد.
انتقال مسعود کشمیری به نخست وزیری سیستان و بلوچستان و رشد پله به پله آن، توسط وی انجام گرفت و مدتی نیز کشمیری در دفتر خود وی همکاری نمود. او بجز ارتقای سازمانی کشمیری پس از انفجار دفتر نخست وزیری، نقش عمده ای در انتشار خبر جعلی «شهادت کشمیری» داشت. پس از جلسه محرمانه ای که در نخست وزیری برقرار می شود ، اطلاعیه ای تنظیم و توسط محسن سازگارا معاون سیاسی اجتماعی بهزاد نبوی به صدا و سیما جهت اعلام ارسال می گردد ، در این اطلاعیه که ساعت 8 صبح از رادیو پخش می شود، "شهادت کشمیری" رسما اعلام می گردد. در این راستا دیگر متهمین بهزاد نبوی، سعید حجاریان، خسرو تهرانی و مصطفی قنادها بودند.
دومین اقدام برای شهید جلوه دادن کشمیری جسد سازی برای وی بوده است تا اصلی ترین ابهام در این خصوص مرتفع گردد. در این راستا او به همراه افرادی همچون علی اکبر تهرانی و نادر قوچکانلو متهمین اصلی در جسد سازی بودند. او همچنین به بهشت زهرا رفته و برای هماهنگی دفن جسد کشمیری تلاش می کنند. در حالی که تمام مراحل قانونی همچون شناسایی اجساد، معاینه ، اعلام نظر پزشکی قانونی و صدور مجوز دفن درباره شهیدان رجایی، باهنر و دفتریان به صورت کامل انجام گرفته است، هیچیک از این مراحل درباره کشمیری طی نمی گردد.
او به واسطه این اتهامات دو بار در سال ?? و ??، بازداشت شد اما با فشارهای سیاسی، آزاد و پرونده او به همراه دیگر هم پرونده ای ها متوقف گردید. با توجه به حساسیت بر روی او، به مرور از مسئولیت های کلیدی خارج، اما حضور خود را در هیئت مدیره سازمان گسترش صنایع سنگین تا اواخر جنگ ادامه داد.
بعد ازپایان جنگ تحمیلی در دولت پنجم و ششم با مرکزتحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری که دوستانش همچون حجاریان در آن فعال بودند همکاری داشت و در کناراین، خود رابه عنوان یکی از موثرترین اعضای حلقه کیان به عنوان ارگان اصلی استحاله دینی در کشور معرفی می کند.
سازگارا پیش از انتشار روزنامه جامعه، مؤسسه ای مطبوعاتی را اداره می کرد که از جمله نشریات آن، هفته نامه آینه بود. بعد از پیروزی جبهه اصلاحات درانتخابات دوم خرداد، سازگارا چهره خودرا نه تنها به عنوان یک فعال سیاسی و نظریه پرداز اقتصادی دولت بلکه به عنوان مسئول اصلی روزنامه جامعه از شاخص ترین روزنامه های دوم خردادی مطرح می کند. روزنامه ای که به عنوان "نخستین روزنامه جامعه مدنی" مطرح می شود. او در سلسله روزنامه های زنجیره ای بعدی نیز به همکاری پرداخت. در نهایت سازگارا بعد از وقایع خرداد ماه سال1382 در کوی دانشگاه و هم چنین مطالب منتشر شده برخی از سایت ها به نقل از وی به اتهام اقدام علیه امنیت ملی بازداشت می شود اما این بار نیز با حمایت برخی از نمایندگان مجلس ششم از زندان آزاد می شود.
وی بعد از آزادی از زندان برای معالجه از کشور خارج می شود وبه انگلیس و سپس به آمریکا می رود و در آنجا ماندگار می شود. محسن سازگارا در حال حاضر مدیر مرکز تحقیقات ایران معاصر در واشنگتن است که به طور مستقیم تحت نظر CIA اداره می شود. وی به طور هفتگی به همراه علیرضا نوریزاده در برنامه تلویزیونی تفسیر خبر که از تلویزیون فارسی صدای آمریکا پخش میشود، بهعنوان کارشناس به توهین و ایراد اتهام بر علیه نظام جمهوری اسلامی می پردازد. برنامه ای که این روزها با تواتر بیشتری پخش می گردد. در حال حاضر محسن سازگارا حقوق بگیر دولت آمریکا در " آمریکن اینترپرایز "، "واشینگتن انستیتو " و VOA و پسرش شهاب سازگارا حقوق بگیر رادیو فردا است.
"واشینگتن انستیتو" موسسه ای است که دیلی استار درباره علت منصوب شدن دنیس راس به عنوان مشاور مخصوص هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه ایالات متحده، در امور خلیج [فارس] و کشور های آسیای جنوب غربی من جمله ایران، می نویسد: "انتصاب راس به علت وابستگی و همچنین همکاری پیشین او با گروه هایی نظیر "انستیتو واشینگتن برای سیاست های شرق" که از طرفداران اسرائیل است می باشد."
مؤسسه "امریکن اینترپرایز" نیز از لابی های صهیونیستی است که خواهان تغییر نظام سیاسی در جمهوری اسلامی ایران هستند. صدای آمریکا یا V.O.A نیز فرستنده رسمی سازمان سیا است که با کلان مصوب بودجه کنگره این کشور علیه جمهوری اسلامی فعالیت می کند.
رسوایی او تا به حدی بود که حتی چندی پیش محسن سازگارا مورد انتقاد برخی اپوزسیون خارج از کشور قرار گرفت که چرا به قیمت فروختن ارزان کشور برای خود کسب سرمایه می کند و رفتارهای او به حدی مشمئز کننده بود که موجی علیه وی در میان فراریان خارج نشین نیز فراگیر شد.
فردی که آن روز در صورت دقت رسیدگی به پرونده اش و عدم تسلیم در برابر فشارها، اینک به سزای خیانتش در ماجرای شهادت شهیدان رجایی و باهنر رسیده بود؛ اینک که چهره نفاقش عیان شده و دیگر امکان تداوم فعالیت در داخل را ندارد، رسما به همکاری می پردازد؛ با این وصف آیا تداوم ارتباط با دوستان سابق دور از ذهن است؟ آیا جای کوتاهی و سفارش پذیری در جریان رسیدگی به اتهامات هم پرونده ای های دیروز او که همینک دیگر بار در جریان آشوب طلبی های اخیر بازداشت شده اند، باقی است؟
نوشته شده توسط : سروش