ابزار مترجم
اندیشه نو
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 اندیشه نو

تبریک

جمعه 88 مرداد 16 ساعت 1:8 عصر

مهدی زهرا بیاید سوی یاران غم مخور                                           فصل سرد مسلمین گردد بهاران غم مخور

کودک مظلوم افغان ‍، عراق، قدس لبنان یمن                                    دوره ی مظلومیت آید به پایان غم مخور

ای زن مستاصل مسلم به چنگ اشغیاء                                        منجی عدل و عدالت خواهد آمد غم مخور

 


نوشته شده توسط : سروش

نظرات ديگران [ نظر]


حق آب و گل

پنج شنبه 88 مرداد 15 ساعت 12:42 عصر

حق آب وگل
دوستان سلام .درروزگاران قدیم شهری بود شهری بود بسیارباصافا و سرسبز. اکثریت مردم این شهر بزرگ به کشاورزی ودامدام پروری مشعول بودند. البته عده ای از مردم شهر هم به صنعت و بازرگانی اشتغال داشتند. علت این آبادانی و سرسبزی هم رودخانه ای بود که کوه های بلند غرب این شهر بزرگ به آن جاری بود. این رودخانه همچون ماری پر پیچ مسافت های زیادی را طی می کرد تا خودشا به دشت های این شهر برسونه و آنها را سیراب پرمحصول  کنه. این وضعیت همیطور ادامه داشت تا اینکه بعضی از حاکمان روزگار این شهر با صفا را به پایتختی و مرکز حکومت خود انتخاب کردنند ، واگر از انصاف دور نشیم درآبادانی بییشتر آن شهر کوشیدن و آثارتاریخی زیاد فعلی هم بجا مانده از آن دوران و آن حاکمان است . مانند پل خواجو- سی وسه پل-پل شهرستان_پل مارنان_ میدان نقش جهان و.... این رودخانه همچون رگ حیاطی که خون را به سایر اندامها بدن می رسنونه عمل کرده است. درواقع می توان گفت که رگ حیاطی  شهر اصفهان  رودخانه زنده رود بوده است . اما متاسفانه در سالهای گذشته حاکمان زمان ما نظر دیگری نسبت به این رودخانه پیدا کردند و برای آباد کردن دشت های کویر از آب اون استفاده کردند. حالا بعد از گذشت نزدیک به دودهه که آب این رودخانه بوسیله خط لوله 300 یا400 کیلومتری به آن دور دورا می رود، دشت ها و جلگها و بیشه زارها و زمین های کشاورزی این شهر بزرگ خشگیده ، دامداری این شهر هم دچاراشگال شده است. سرزمینی که روزی علاوه برتامین  کندم ،برنج، وسیفی جات خود شهرو استان به دیگر شهرها واستانها هم صادرات محصولات کشاورزی داشت ،حالا کم کم داره تبدیل می شه به دشت کویر، هزاران نیروی کار این شهر که کشاورزی ،باغداری؛ دامداری وغیره مشعول بودند حالا بیکار شدند. آن قدیما می گفتند که اگه آبی در ده یا شهری وجود داره اول مردم اون شهر حق آب و گل دارند ،بعد جاهای دیگه . اما حالا مثله اینکه دیگه این ضرب المثل قدیمی شده و کاربردی نداره . این هم از الطاف حاکمان دوره سازندگی و دوره اصلات است دیگه 

 

زاینده رود


نوشته شده توسط : سروش

نظرات ديگران [ نظر]


آیا شما هم می خواهید خواننده شوید؟

شنبه 88 مرداد 10 ساعت 11:43 عصر
تاریخ بشر همواره حاوی نکات عبرت آموزی بوده که اگر با دید عبرت به آن نگاه شودمی توان از آن  درس های زیادی آموخت و از تکرار تجربیات زیان آور جلوگیری کرد.
مقارن با جنگ جهانی اول و افول ابر قدرتهای سنتی و قدیمی مانند انگلستان  ابر قدرتهای جدیدی شکل گرفت و جهان را به دو بلوک شرق و غرب تقسیم نمودند بلوک غرب به رهیری آمریکا و بلوک شرق به رهبری شوروی سابق این رسالت را به عهده گرفتند . گرچه هیچ وقت در گیری نظامی بین این ابر قدرت شکل نگرفت ولی جنگ سرد به اوج خود رسید به گونه ای که اروپا را به دو قسمت شرقی و غربی تقسیم کردند. و دایوار معروف برلین نماد اصلی این جنگ سرد بود. هچند به قول شهید مطهری این دو ابرقدرت مانند دولبه  یک قیچی بودند که برای غارت منابع کشورها ،استعمار و استثمار مردم آنها دارای یک هدف مشترک بودند، ولی روشهای آنها متفاوت بوده است. غرب باشعارهای دمکراسی ، سوسیال دمکرات ، جمهوری خواهی و حقوق بشر به دنبال تحقق اهداف خود بوده و است و شرق هم با شعارهای سوسیالسیم و کمونیسم و حقوق خلق ها عمل می کرد.
در اویل دهه 1950 مردی دربلوک شرق ظهور کرد که گر چه در سیستم شرقی رشد کرد و تا رهبری این بلوک پیش رفت ، ولی دارای افکار وعقاید غربی بود و خواسته یا ناخواسته بزرگترین خدمت را به بلوک غرب کرد و موجبات فروپاشی بلوک شرق را فراهم نمود. در واقع وی علارغم اعتقاد ظاهری به ایدئولوژی لنین ، استالین ،خورشچوف و... تمام زحمات چندین وچند ساله آنها رابر باد داد.
میخائیل گورباچف در یکی از روستاهای روسیه دیده به جهان گشود،وی در سال 1953 در مسکو در رشته ی حقوق فارق التحصیل شد .1951 عضو حذب کمونیست شد.و 1966 مدرک کشاورزی دریافت نمود.
در سال 1970 دبیر اول کشاورزی اتحاد جماهیر شد.
در سال 1974 نماینده شورای عالی و رئیس کمیسیون ایستاده ی جوانان گردید. درسال 1979 به دفتر سیاسی حزب کمونیست پیوست و مورد حمایت آندروپوف رهبر موقت شوروی قرار گرفت و همین امر موجب ارتقا وی گردید . دوستان با نفوذی همچون کریگوری رومانوف نیکولای زیرکوف و ایلگور لیگاچف زمینه این ارتقا را فراهم نمودند.
در سال 1975 سفری به آلمان غربی  1983 سفری به کانادا در1984 دیداری از انگلستان داشت و طی سفرها با مقامات ارشد اروپا همچون هلموت کهل رهبر اسبق آلمان مارگارا تاچر نخست وزیر اسبق انگلستان دو نالد ریگان رئیس جمهور اسبق آمریکا دیدار داشت .
در سال 1985 به ریاست حزب کمونیست شوروی برگزیده گردید مهم ترین اقدام وی ارائه ی  اصلاحات در سه زمینه {گلاسنوست = به معنی  بازبودن –پروستریکا بمعنی دوباره سازی و اسکورین به معنی شتاب و توسعه اقتصادی بود.اولین  اصلاحات وی  اصلاحات الکلی مبنی بر منع تبلیغ مصرف الکل در رسانه ها و اماکن عمومی و....بود که حدود 100 میلیارد خسارت اقتصادی به شوروی وارد نمود.
براساس سیاست گلاسنوست(بازبودن) ؛ فضای باز سیاسی ایجاد شد وهزاران زندان سیاسی از زندانهای شوروی آزاد گردید. درسال 1987 گورباچف دموکراتیزاسیون (انتخابات چندین کاندیدای ) را اجرا نمود.و نهایتا درسال 1990 در انتخابات رئیس جمهوری شوروی به عنوان رئیس جمهور انتخاب گرددید.
در این زمان وی دوستان با نفوذ و قدرت مندی همچون تاچر ریگان کهل در غرب داشت   در سال1987 معاهده ی منع سلاح های هسته ا را  با غرب امضا نمود و در سال 1988 تبعیت نکردن از دکترین برژنف مبنی بر آزاد نبودن متحدین شوروی و ملل شرق در تصمیم گیری در مسائل خارجی را رسما اعلام نمود  همین امر  زمینه را  برای فروپاشی شوروی و بروز انقلاب های مخمملی فراهم نمود این تصمیم به قدری برای غرب خوشایند بود که وی را به همین خاطر در سال 1990 به عنوان برنده ی جایزه ی صاح نبل معرفی نمودند و او این جایزه را دریا فت کرد.
 اصلاحات گورباچف باعث کاهش قدرت حزب کمونیست شد. فضای باز سیاسی هم زمینه ی جنبش های ناسیونالیستی و قومی حتی ضد روسی را فراهم نمود و نهایتا منجر به فرو پاشی گردید.گورباچف از یک سو خواستار وحدت حذب کمونیست شوروی بود واز سوی دیگر حذب را با اصلاحات خود به سوی سوسیال دموکراسی  غربی هدایت می کرد.همچنین او از یک طرف از لنین تمجید می کرد و از طرف دیگر سیستم اجتماعی سوئد را می ستود این دوگانگی و تضاد در افکار چیزی نبود که یک شبه پدید آمده باشد بلکه نتیجه ی نزدیک شدن تدریجی به غرب و تزلزل در ایدوئولوژی کمونیستی او بود که از دهه های 1970 به بعد شروع شده و نزدیک به 20 طول کشیده بود .
گورباچف بعد از فروپاشی شوروی در سال 1992 بنیاد گورباچف را تاسیس نمود.در سال 1993 صلیب سبز بین الملل را که یکی از سه حامی مالی منشور زمین است را تاسیس نمود. در سال 1996 مجددا کاندیدای ریاست جمهوری روسیه گردید که بیش از یک درصد آرا را کسب نکرد. وی در سال 1997 با درج آگهی قصد تاسیس یک فروشگاه زنجیره ای غذایی پیتزا هات را به منظور کسب درامد برای آرشیو پروستریکا را نمود . در سال 2001 میلادی حزب سوسیال دمکرات روسیه را تاسیس نمود و در سال 2004 به دلیل اختلافات داخلی استعفا داد.
درسال 2004 به عنوان نماینده ی روسیه در تشییع جنازه ی ریگان شرکت کرد در سال2005 به خاطر تلاش در متحد نمودن آلمان جایز ه ی یونیت آلفا و همچنین دکترای افتخاری از دانشگاه موتستر را دریافت کرد و نهایتا در سال 2009 به عنوان یک خواننده ایفا نقش نمود و بیاد همسرش آواز خواند
اکنون بعد از دو دهه از فروپاشی شوروی سابق اکثر کشورهای استقلال یافته جرو متهدین غرب وآمریکا شده ودرجهت  اجرای سیاست های آنها حرکت می کنند. تاکنون چند جنگ بین آنها در گرفته و هم اکنون هم وضعیت ملتهبی بین بعضی از آنها وجود دارد. در نهایت این کشورها به پیشرفت چشمگیری در زمینه اقتصادی ، اجتماعی، کشاورزی،صنعتی ، نظامی بعد از جدا شدن از شوروی دست نیافته اند ، وحتی در دریف کشورهای رده دوم کشورهای اروپایی هم ارتقاء نیافته اند. در واقع برنده اصلی اصلاحات گورباچف غرب خصوصا آمریکا بود که دامنه نفوذ خود را از دریاچه  بالکان به عمق آسیا و روسیه کسترش داد. مسلما ملتها اتحاد جماهیر شوروی بازنده اصلی این فروپاشی بودند.
در اینجا خوب است رهبران اصلاحات ایران و رهبران نهضت سبز از این رویداد های ، عبرت بگیرند وناخواسته ویا تعمدا در جهت اهداف آمریکا قرار نگریند ،مگر اینکه واقعا بخواهند خواننده شونند. در پایان ذکر این نکته به آقایان ضروی است که آلترناتیو اصلی غرب برا ی نظام اسلامی ،منافقین و سکولارها هستند و فقط از شما جهت براندازی استفاده می کنند. تاریخ مصرف شما برای غرب تا زمان براندازی نظام اسلام است و بعد از آن مطمئن باشید که به شما اجازه نفس کشیدن هم نمی دهند ، چه رسد به این که خوانند شوید.

نوشته شده توسط : سروش

نظرات ديگران [ نظر]


آیا آمریکا خوب است ؟

سه شنبه 88 مرداد 6 ساعت 6:32 عصر

سلام دوست عزیز
نیای مادی که ما در آن زندگی می کنیم دنیای مادی ونسبی است. به عبارت دیگرجهان مادی جهان نسبیت است و به همین دلیل است که تمی توان بطور مطلق قضاوت درباره خومب وبد بودن پدیده های مادی نمود. یکی از تمودهای جهان مادی دولت ها هستند . بطورمطلق نمی توان حکومتی را ممدوح یا مذموم دانست. بلکه هرحکومتی دارای ویژگی های مثبت یا منفی می باشند. یکی از این حکومتها و دولتها،دولت آمریکا است .حال سئوال اساسی این است که آیا دولت آمریکا خوب است یا بد؟                                                                                                                               اگر خوب است برای چه کسانی خوب است و اگر بد است برای چه کسانی بد است؟
اگر از دیدمردم آمریکا به دولت آمریکا بنگریم می بینیم که دولت آمریکا آنقدر که مردم سایر نقاط جهان مخصوصا کشور  های جهان سوم می گویند بد نیست. زیرا برای تامین منافع مردم خود متحمل زحمت های زیادی شده است و به سایر نقاط جهان وارد شده است . برای اینکه مردم کشودش بهتر بنوانند زندگی کنند. ثروت و منابع طبیعی و اقتصادی سایر نقاط دنیا را تصاحب کرده و به کشور خود روانه کرده است. البه اگر صاحبان اصلی این ثروت ها کهئهمان ملت ها دیگر جهان می باشند از خود مقاومتی نشان داده باشند حتما سرکوب شده و یا حتی کشورشان نیز اشغال شده است.
پس با توضیح فوق مشخص شده که دولت آمریکا برای تامین منافع ملی خود که کارخوبی هم از نظر مردم خود است کشورهای دیگر را  مورد تهدید تعرض و حتی اشغال هم می کند و در این راه هر کس که مقاومتی از خود نشان دهد یا باعث بیداری مردم خود شده وآنها را نسبت به منافعشان هوشیار کند دستگیر   - زندانی و از بین می برد حتی اگر قرار شد از سلاح اتمی هم استفاده می کند. البته بدیهی است کسانی که در کشـــور های هدف آمریکا موافق اهداف او باشند افرادی آزادی خوایخواه دمرات دگراندیش روشنفکر و ...... بوده اند.چرا که برای رسیدن آمریکا به اهدافش نه تنها مخالفتی نمی کنند بلکه ممکن است همکاری هم بکنند. این افراد ممکن دارای تحصیلات عالی باشند و یا حتی فاقد تحصیلات عالی باشند ولی شامل قوائد ارزشی آمریکا می شوند.
اما اگر کسانی باشند که به یغما بردن ثروتها  منابع ومنافع  کشورشان توسط آمریکا و یا دیگر کشور ها استعمارگرغربی و شرقی مخالف باشند. آن وقت بدترین برچسب ها و تهمت ها و انکها از قبیل (فاشیست دیکتاتور خوشونت طلب  تروریست  متحجر  واپسگرا بنیادگرا قرون وسطانی و....) به آنها زده می شوند . و ابتدا بایکوت و اگر نشد سرکوب می شوند. حال خواه طرفدار این طرز فکر یک یا چند نفر باشند و یا حتی یک ملت و دولت  از نظر دولتهای استعمارگر فرقی نمی کنند. چنین افرادی تهدید توقیف سرکوب وکشته شوند یا زندان های داخلی  در کشور خودشان توسط دولتهای وابسته و دست نشانده (مانند قبل از انقلاب کشور خودمان یا مصر اوردن عربستان و.. در زمان حاضر)یا توسط ارتش متجاوز کشور های استعماری .
 بنابر آنچه گفته شد دولت آمریکا خوب است ولی برای ملت خود. البته دولت  آمریکا بسیار بد است ولی برای کشور های که جزوه گروه هدف آمریکا هستند .
پس چاره چیست باید همانند بره باشیم و منتظر گرگ ها بود تا بیایند و ما را بدرند یا بایستی به فکر دفاع در برابر گرگان بود و چاره ای اندیشید و از مشکلات این نبارزه نهراسید . چه خوب است که نه گرگ صفت باشیم و بخواهیم بدریم مظلومان را ونه بره صفت باشیم که گرگان قصدمان کنند.

 


نوشته شده توسط : سروش

نظرات ديگران [ نظر]


عمر روان شناسی

سه شنبه 88 مرداد 6 ساعت 3:19 عصر

سلام
یکی از شاخه علوم  امروزی که ظاهرا سابقه ی نه داشته وقبلا زیر مجموعه فلسفه بوده و حدود چند سال قبل همزمان با تشکیل اولین آزمایگاه از علم فلسفه جدا شده است روان شناسی شروع علم روان شناسی بصورت علمی را مقارن با تشکیل اولین آزما یشگاه  روانشناسی توسط ویلیام ونت می دانند.                                                         
اما آیا قبل از این تاریخ کارهای علمی در این زمینه انجام نشده است اگر بپذیریم که موضوعات مهمی چون یادگیری و اصول آن تعلیم وتربیت و روشهای آن انگیزش و نگرش ورفتار جرو مباحث روان شناسی است پس به وضوح می بینیم که اندیشمندان و دانشمندان گذشته به این مسائل پرداخته و قوانینی نیز برای آن وضع نموده اند وشاید با بهره گیری از همین قوانین بوده است  که توانسته اند حیوانات وحشی را اهلی نموده و از طریق  قوانین  شکل دهی رفتار حیوانات متنوع را شکل دهی کرده وآنها رابه خدمت بگیرند.در زمینه مسائل تعلیم و تربیت و سایر موضوعات هم به همین گونه البته سرعت رشد روان شناسی در زمان های گذشته خیلی بیشتر بوده .  تا نسبت به زمان قرن های گذشته. این امر هم طبیعی است زیرا سایر علوم نیز شامل این پیشرفت شده است. 
تعریفی که امروزه برای علم روان سناسی ارائه کرده اند عبارت است ازعلم مطالعه رفتار و فرایند های ذهنی.
زیر بنای رفتار انسان را می توان این گونه فرض کرد .دریافت ها داده ها واطلاعات توسط حواس پنج گانه تعبیر و تفسیر و پردازش داده ها وتشکیل نگرش ما و افکار وبه دنبال آن تصمیم گیری ورفتار اگر این مدل فرضی را بپذیریم حال سوال اساسی و مهم این است که آیا هدف از بعثت انبیا و ادیان الهی چیزی جزء تغییر نگرش مثبت درافکارانسان و به دنبال آن تغییر رفتار در انسان بوده است . جهت تغییر  در رفتار انسان بوده است.جهت تغییر رفتار هم از سمت رفتار های منفی سمت رفتار های مثبت بوده است . اگر مقدمات فوق مورد پذیرش باشد به این نتیجه خواهیم رسید که سابقه عمر علم روان شناسی مطابق سابقه طول زندگی بشر است در طول تاریخ عمر عمر بشر همواره تکنیک های تغییر رفتار رفتار توسط انبیا و حکما اندیشمندان وبزرگان مورد بهره برداری قرار گرفته است موضوع دیگر که اینجا باید به آن اشاره کرد این است که آیا روان را می توان با روح یکی دانست ومی توان گفت که روان همان روح است ؟ پاسخ مسلما منفی است زیر روان را باید از تظاهرات شناختی جسم دانست ولی روح به بعد ماوراء الطبیعه انسان اطلاق می شود . شاید بتوان روان را حد فاصل بین عقل و روح نامید .

 


نوشته شده توسط : سروش

نظرات ديگران [ نظر]


سوال

یکشنبه 88 مرداد 4 ساعت 9:57 عصر
دوست عزیز لطفا به سوالهای زیر جواب دهید:
1- چرا زاینده رود خشکیده است
2- آب زایند رود به کجا می رود
3- چگونه می توان دوباره  زاینده رود را زنده نمود .

نوشته شده توسط : سروش

نظرات ديگران [ نظر]


به ج

چهارشنبه 88 تیر 31 ساعت 6:14 عصر

سلام دوست عزیز                                                             
ازاینکه توفیقی حاصل شد وفرصتی پدیدآمد تا از من هم در هم بتوانم مطالب خود را برای دوستان دیگر بازگو کنم بسیارخوشحال هستم.مطالب مطرح شده دراین وبلاک هم مانند مطالب سایروبلاکها نشائت گرفته از افکار،عقاید شخصی نویسنده است. بدیهی است که عده ای با طرح این مطالب موافق وعده ای هم مخالف باشند. صد البته عقیده همه دوستان  برای بنده محترم بوده واز کلیه دوستان مخالف وموافق تقاضا دارم بنده را از نظرات خود محروم نساخته وآنها را برای اینجانب ارسال فرمایند.
واما مطالب مطروحه دراین وبلاک درزمینه متنوع بوده وبرای هرچه پربارتر شدن آن از کلیه دوستان تقاضای همکاری دارم. باتشکر از شما دوست عزیز

اولین مطلب :
به کجا چنین شتابان 
آیا تاکنون خواسته اید از عرض خیابانی عبور کنید و رانندگان محترم خودروها به شما اجازه عبور از خیابان را ندهند؟
آیا تاکنون کودکان ویا افراد مسن را دیده اید که برای عبور از عرض خیابان مدتها منتظر بوده ولی راننده ای فرصت عبور را به آنها نمی دهد . ناگزیر دل به دریا زده وقدم برمی دارند ولی وسط خیابان گیر کرده و خودروها نه اجازه برگشت و نه اجازه عبور به آنها می دهند؟
 آیا پشت جراغ قرمز منتظر سبزشدن چراغ بوده اید وناگاه متوجه شوید از دها متر عقب تر صدای بوق همراه صدای راننده به گوشتان برسد که می گوید حرکت کن بروجلو.
شاید برایتان اتفاق افتاده باشد که درحال رانندگی هستید ومتوجه می شوید که راننده پشت سری با بوق وچراغ علامت می دهد (که من دارم میام راه راباز کن تا من رد شم) وشما هم می دانید یا دارید به چراغ قرمز نزدیک می شوید ویا جلوی شما ترافیک است و شما تندتر نمی توانید حرکت کنید .ولی او می آید وباعجله از شما سبقت می گیرد وچند مترجلوتر با ترمز شدید توقف می کند.
شما هنکام رانندگی در ترافیک متوجه موتورسورانی شده اید که علارغم نبودن مسیرباز برای آنها خود را به اتومبیل شما می گوبند وبعد هم با نگاه تندی به شماپرخاش می کنند و می گویند (پس بروجلو..فکر می کنه آپلو می رونه ...)  وبعد هم از بین ماشین ها با زحمت عبورکرده خودرا به چهاررسانده واز چراغ قرمزعبورمی کنند وهم برای خود وهم برای دیگران زحمت ودردسر ایجاد می کنند.
حالا از مواردی هم چون پرتاب زباله به خیابان و صحبت با موبایل و دوست ونامزد وغیره وآهسته حرکت کردن راه بندان درست کردن واینها هم می گذریم .
راستی شما فکر می کنید علت این گونه رفتار ها وبرخور دهای نامناسب با دیگران چیست؟
آیا این افراد با نزدیکان و بستگان و خانوداه خویش هم اینگونه برخورد می کنند یا نه ؟
رفتارهای تند ،خشن ؛ پرخاشگری کلامی و فیزیکی ، کم حوصلگی ، عصبی بودن ،عجول بودن ، رعایت نکردن قوانین و مقرارت اجتماعی ،فکر نکردن به پیامدهای رفتار و..... همه اینها، از داشتن مشکل روحی - روانی حکایت می کنند. به احتمال زیاد این دسته از مردم در روابط خانوداگی خودشان هم دچار مشکل هستند. دردامه به بیان مختصری از مشکلات روحی که بر اثر استرس های روزمره زندگی به وجود می اید اشاره می کنم.
افرادمظطرب درکارهایشان عجله زیاد داشته ویدون اینکه کار مهمی داشته باشند همیشه دستپاچه هستند وهمین عجله بی مورد اکثر مواقع کار دستشان خواهد داد وبه دردسر می افتند.
افراد افسرده داری سطح آستانه بسیار پائینی بوده وبه دلیل زود رنجی وبدبینی احساس می کنند که طرف مقابل با او مشکل داشته وعمدا برای او مزاحمت ایجاد می کند . به همین دلیل به سرعت عصبانی شده ،پرخاش کرده و نهایتا دعوا به راه می اندازد.
یا فردی که از اختلال خلقی بالا رنج می برد همین واکنش ها را از خود نشان می دهد.
افراد ضد اجتماعی نیز به دلیل آشنا نبودن با قوانین و حقوق دیگران واز طرف دیگر ارزشی قائل نشدن برای دیگران و حقوق دیگران مشکل ساز خواهند شد.
افرادی که دجار اختلال شخصیت هستند نیز رفتارهای مشابهی انجام می دهند.
اما افرادی هم هستند که هیچ کدام از این مشکلات را نداشته ولی یا غرق تفکرات شخصی بوده ویا اینکه از دیگران این گونه رفتار را یاد می گیرند ویا به عبارتی با دیگران همرنگی نموده واین گونه رفتار را از خودبروز می دهند.


 


نوشته شده توسط : سروش

نظرات ديگران [ نظر]


<      1   2   3   4   5